فحشا
این متن شامل 17 صفحه می باشد
از مدتها قبل جامعهشناسان و طي نيم قرن اخير روانشناسان به تقسيمبندي و توصيف خانوادهها علاقمند بودهاند. خانواده را ميتوان از ابعاد گوناگون بررسي كرد. براي نمونه بر حسب همخوني يا بر حسب سببي مورد بررسي قرار داده ساروخاني (1370)، خانواده را شامل انواع: زيستي، مركب، زن و شوهري، گسترده، پيوسته، ناقص، پدر و مادري، ستاكي، هستهاي و زادروگا ميداند.
كارلسون[1] و همكاران (1378 ص240) عنوان ميكنند تغييرات ناگهاني در درون خانواده همراه با تغييرات افراطي در اشكال خانواده بوده است، ويژگي امروز زندگي خانوادگي، الگوهاي بسيار متعدد آن است مانند: خانوادههاي هستهاي، تك والدي، تجردي، خانوادههاي بدون فرزند، ازدواجهاي مجدد، پدر خواندگي و مادر خواندگي، خانواده و فرزند خواندگي، خانواده چند نسلي، ازدواجهاي قرار دادي غير سنتي و همزيستي همجنسگرايان.
انواع شكلهاي خانواده در نتيجه نيازهاي افراد و انتخابهاي آنان، ممكن است در جوامع مختلف ديده شود. در حوزه روانشناسي، در دهه 1960 برخي از خانواده درمانگران تحقيقاتي را درباره گونههاي خانواده انجام دادند. كانتر[2] وليهر[3] (1975) بر اساس نمونه بزرگي از خانوادهها طي حدود يك دهه، نمونه اوليهاي از تحقيق اكتشافي را ارائه دادند كه هدف از آن تدوين سيستمي براي شناسايي و طبقهبندي انواع «ساخت خانواده» بود. آنان توانستند سه گونه اصلي خانواده 1) خانوادههاي باز 2) خانوادههاي بسته و 3) خانوادههاي بدون ساخت مشخص را متمايز كنند.
رايس[4] (1981) واضح اصطلاح «نمونه خانواده»[5] سه بعد را مشخص ساخت كه ويژگي خانوادهها با توجه به آنها متفاوت از هم ميگردد. وي اين سه بعد را به ترتيب: 1) شكلبنديها 2) انطباق و 3) قرابت نامگذاري كرد. (كلدنبرگ و گلدنبرگ، 1996، به نقل از بهاري1379) برخي از خانواده در مانگران نيز سعي كردند با مشخص كردن گونههايي از خانوادهها بر اساس پاتولوژي موجود در خانواده، تقسيمبندي ديگري را ارائه دهند كه فلمور گونههاي «خانواده اسكيزوفرنيك» «خانواده الكلي»، «خانواده روانتني» از آن جمله ميباشندو (ثنايي، 1370) كلزينجر[6] (1979، ص8) نيز خانوادههاي كانادايي را در دستههاي زير تعريف نموده كه احتمالاً اين طبقبندي در تمام دنياي غرب قابل اعمال است:
الف)خانواده هستهاي؛ متشكل از شوهر، همسر و فرزندان
ب) زوجهاي بيفرزند؛ متشكل از شوهر و همسر
ج) خانوادههاي تك والدي؛ متشكل از زنان بيوه، مردان بيوه، اشخاص طلاق گرفته، همسران جدا شده و ترك شده مادران ازدواج نكرده
د) خانوادههاي رضاعي: متشكل از شوهر، همسر و فرزند خواندهها
ﻫ)خانوادههاي بازسازي شده؛ متشكل از ازدواجهاي دوم و «خانوادههاي مركب». (فيليپ باركر 1375، ص32) بارنهيل[7] به خانوادههاي سالم و ناسالم اشاره كرده و ابعادي هشتگانه را براي تميز اين قبيل خانواده قائل شده است. ويرجينيا ستير(1380) به توصيف دو واژه خانوادههاي بالنده و آشفته پرداخته و ابراز ميدارد كه اين دو نوع خانواده از لحاظ نحوه برقراري ارتباط و ارسال پيام با يكديگر متفاوتند. مينوچين و فيشمن (1381، ص82) از نظر ساختن خانواده را به گونههاي مختلفي تقسيم كردهاند كه عبارتند از: 1) خانوادههاي دو نفر، 2) خانوادههاي سه نسلي 3) خانوادههاي داراي فرزند وليگونه 4) خانوادههاي دچار تناوب غيبت 5) خانوادههاي سرگردان 6) خانوادههاي قيم 7) خانوادههاي ناپدري- نامادري 8) خانوادههاي شجدار 9) خانوادههاي خارج از كنترل و 10) خانوادههاي روانتني
نتايج بررسي يكصد و سي بيوگرافي خانواده نشان داد كه مهمترين انواع خانواده در ايران عبارتند از: خانوادههاي زن و شوهري مستقل، زن و شوهري مهاجر، پدري توسعه يافته، خانواده با ملحقات، خانواده غير كامل و از هم گسيخته بر اثر مرگ يا جدايي خانواده و بالاخره پدر و مادر پير تنها (آقا بخشي، 1378 : 126).
معهذا، خانوادهها با هر گونه ساخت و آرايشي وظايف، نقشها و كارايي خاص خود را دارند، اين ويژگي
[1] - karlson
[2] - kantor
[3]- lehr
[4] - Reiss
[5] - Family paradigm
[6] - Schlesinger
[7] - barnhil
:: موضوعات مرتبط:
علوم انسانی ,
علوم اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
فحشا ,
جامعه شناسی ,