در این محصول از سری محصولات موفقیت سایت ماه و مهر قصد داریم کتابی بسیار عالی و کاربردی رو در حوزه موفقیت به شما عزیزان معرفی کنیم. این کتاب با تحت عنوان «۲۳ راه غلبه بر تنبلی» می باشد که توسط آقای اس.جی اسکات نوشته شده است.
در کتاب صوتی 23 راه برای غلبه بر تنبلی ذکر شده که چگونه به تعویق انداختن کارها سبب تلنبار شدن حجم زیادی از کارهای نیمهتمام میشود و در ادامه به شما میآموزد که برای جلوگیری از به تعویق انداختن کارهایتان چه اقداماتی انجام دهید. نویسنده در این کتاب معتقد است که یکی از دلایل اصلی تنبلی، نداشتن اهداف بلندمدت و کوتاهمدت در زندگی است. شما میتوانید پس از مطالعه این کتاب و با بهرهمندی از 23 راهکار ارائه شده در این کتاب از زمان خود به بهترین شکل ممکن استفاده نمایید و شاهد تغییر و تحولات قابلتوجهی در زندگی خود باشید. اگر شما نیز فکر میکنید که به دلیل تنبلی از کارهای روزانه خود عقب افتادهاید؛ به طوریکه کارهای امروز خود را به فردا موکول میکنید شنیدن کتاب صوتی 23 راه برای غلبه بر تنبلی را از دست ندهید
مشخصات کتاب
نویسنده: اس. جی. اسکات
مترجم: امیرحسین میرزائیان
راوی: فرانک یوسفی
مدت: 2 ساعت و 59 دقیقه
حجم دانلود: 130 مگابایت
تعداد فصل: 27
ژانر: روانشناسی و خودشناسی
ناشر پندار: تابان
ناشر صوتی: جیحون
سال انتشار: 1390
سال انتشار صوتی: 1396
زبان: فارسی
این کتاب به شما میآموزد چگونه برای هر یک از کارهای روزانه خود نظیر کار، روابط شخصی، ورزش و... برنامهریزی درستی انجام دهید. محتوای کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی بر روی اقداماتی که شما انجام میدهید، تمرکز میکند. این کتاب به شما یاد میدهد که به جای استفاده از استراتژیهای بیش از حد متفاوت که به ندرت در دنیای واقعی قابل اجرا هستند از راهکارهای ساده و درعینحال قابل اجرا استفاده نمایید.
قبل از هر چیزی اجازه دهید به این نکته اشاره کنم که هنگام خرید کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم، دقت کنید شماره ی تماس مسئول و پشتیبان فروش درج شده باشد در غیر اینصورت آن خرید قابل اطمینان نیست. متاسفانه بعضی افراد با کپی تبلیغات کتاب و تعیین قیمتی کمتر، اقدام به فروش یک فایل بی محتوا می کنند. نه فقط هنگام خرید این محصول همیشه هنگام تهیه ی هر محصولی از پشتیبان تلفنی آن محصول مطمئن شوید.
و اما در مورد کتاب...
خیلی از وقت ها دوست داشته اید شخص و یا همسر خود را عشق خود نمایید. عاشق شدن به تمام معنا، طوری که هیچ کسی را به اندازه شما دوست نداشته باشد شما را کامل قبول داشته باشد و یا می خواهید دل کسی را بدست بیاورید و در این راه همیشه با شکست مواجه شده اید.
دوستان و یا اطرافیان شما به راحتی دل دیگران را بدست می آورند راحت همه عاشقشان می شوند ولی شما با وجود موقعیت بهتری که دارید موفق نمی شود! چرا ؟
آرزوی داشته اید که شماهم شخص مورد علاقه خود را مثل دیگران در کمترین زمان شیفته و عاشق خود نمایید اما ... چرا ؟
هر فردی در طول زندگی نیاز دارد افراد زیادی را عاشق خود نماید از دوستان و همسر آینده گرفته تا همکاران و رئس شرکت و ...
آیا واقعا عاشق کردن دیگران فرمول خاصی دارد ؟
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( بر اساس روانشناسی عشق) نوشته ی فاروق رضوان میلیونر مصری می باشد که با انتشار الکترونیکی این کتاب در سایت toknowmyself با فروش بالایی مواجه شده است و آلان یکی از پرفروشترین کتاب های سایت آمازون می باشد.
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم به شما کمک می کند ذهن دیگران را شست و شو دهید و میلی شدیدی نسبت به خود ایجاد کنید. با مطالعه ی این کتاب می توانید حتی اگر شخصی از شما خوشش نمی آید وی را عاشق خود کنید
نسخه ی فارسی
نسخه ی فارسی این کتاب برای اولین بار به صورت الکترونیکی منتشر شده است و فعلا هیچ نسخه ی چاپی از این کتاب وجود ندارد.
نسخه ی انگلیسی این کتاب به قیمت 17 دلار ( حدود 50 هزار تومان) به صورت الکترونیکی به فروش می رسد. صفحه ی فروش نسخه ی انگلیسی کتاب در سایت آمازون:
متاسفانه بعضی افراد سودجو با سوء استفاده از نام فاروق رضوان اقدام به انتشار نسخه ی جعلی و بی کیفیت کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم کرده اند. بر خلاف ادعای این افراد هیچگونه توضیح اضافه ای به نسخه ی انگلیسی این کتاب فعلا افزوده نشده است. شاهین زند - نویسنده، پژوهشگر و روانشناس سایت نوین اطلس اقدام به ترجمه ی این کتاب کرده و مطالبی مرتبط با این کتاب را نیز در سایت نوین اطلس درج کرده است. برای اطمینان بیشتر از کیفیت و تاثیر مطالب این کتاب می توانید به بخش روانشناسی عشق در سایت نوین اطلس مراجعه کنید. پس هنگام خرید کتاب های فاروق رضوان حتما دقت کنید نام شاهین زند به عنوان مترجم قید شده باشد در غیر اینصورت آن کتاب نسخه ی جعلی بوده و ضمانت کیفیت و بازگشت وجه ندارد.
همیشه هنگام خرید کتاب ها یا محصولات الکترونیکی دقت کنید که شماره ی تماس مسئول فروش به عنوان پشتیبان محصول حتما درج شده باشد در غیر اینصورت اطمینانی به خرید آن محصول نیست
تفاوت این کتاب با دیگر کتاب ها
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم یک کتاب ساده و معمولی نیست که توصیه های واضع و آشکار به شما بکند توصیه هایی که همه ی ما با آن آشنا هستیم. مثل مهربان بودن، هدیه خریدن و نزدیک وی قرار گرفتن.
اطلاعات موجود در این کتاب برگرفته از علوم روانشناختی است که با وجود تخصصی بودن به زبانی بسیار ساده بیان شده است تا هر شخصی بتواند به سادگی متوجه ی آن شود. علومی که در این کتاب بررسی می شود شامل روانشناسی رفتار، برنامه ریزی ذهن نیمه خودآگاه، روانشناسی عشق، روانشناسی ارتباط، برنامه ریزی عصبی کلامی، آناتومی بدن، بازاریابی و تحقیقات علمی می باشد
در سایت فاروق رضوان یکی از خوانندگان کتاب نظر جالبی در مورد این کتاب نوشته است. وی می گوید تنها دو تکنیک برای عاشق کردن من مورد استفاده قرار گرفته است. تکنیک القای وابستگی و نرخ ارزشی. وی ادامه می دهد که با وجود این که از این موضوع اطلاع دارد هنوز عاشق آن شخص است. این کتاب برای کسانی نوشته شده است که می خواهند یک رابطه را آغاز کنند و سپس شخص مورد نظر خود را عاشق و وابسته ی خود کنند تا این رابطه به یک ازدواج موفق ختم شود. در این کتاب نه تنها روش های عاشق کردن آموزش داده می شود بلکه یاد خواهید گرفت چگونه شخص مورد نظر خود را مطابق با باورهای خود تغییر دهید بدون اینکه خود متوجه ی این موضوع شود. تنها چیزی که در مورد این کتاب من را نگران می کند این است که ممکن است افرادی از این کتاب استفاده های نادرست کنند.
به درستی استفاده کنید
هدف اصلی نوشتن کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم این است که به اشخاصی که می خواهند از تنهایی در بیایند و یک رابطه ی با هدف ازدواج داشته باشند کمک شود. این کتاب همچنین در جهت بهبود ازدواج زوج ها و بازگرداندن عشق های از دست رفته ی آنان می باشد.
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم برای افرادی که با هدف پیدا کردن دوست دختر یا پسر و بازی با احساسات دیگران می خواهند رابطه ی خود را ایجاد کنند نوشته نشده است. در صورتی که با چنین اهدافی این کتاب خریداری شود مسئولیت مشکلاتی که ممکن است در آینده پیدا کنید با من نخواهد بود.
درست است که قصد من فروش این کتاب است اما هرگز نخواسته ام باعث شکستن دل شخصی شوم. پس اگر صد در صد از کاری که می خواهید بکنید مطمئن نیستید لطفا این کتاب را نخرید.
بدون شک قصد شما یک عشق واقعی و یک احساس پاک است و نه تفریح و خوش گذرانی و فریب دیگران. دلیل اینکه با چنین لحن تندی رفع مسئولیت می کنم این است که این کتاب مثل کتاب های دیگر نمی باشد در واقع این کتاب مثل یک سلاح است که می تواند با مقاصد خوب و بد به کار گرفته شود.
خداوند شاهد هدف من از نوشتن این کتاب است و می داند هیچگاه نمی خواهم به هیچ انسانی با نوشتن این کتاب صدمه بزنم
این کتاب با دیگر کتاب های مربوطه چه تفاوتی دارد این کتاب مثل دیگر کتاب ها و مطالبی که در این باره مطالعه کرده اید نیست. در این کتاب شما با نکات تکرار که خودتان هم می دانید برخورد نخواهید کرد، یعنی نکاتی مثل محبت کردن، کنار وی بودن و خریدن هدیه. این کتاب بر اساس تحقیقات گسترده ی علم روانشناسی نوشته شده است. در این کتاب سعی شده مفاهیم پیچیده ی روانشناختی به زبانی ساده و روان ترجمه شود تا هر فردی با هر پیشینه ی تحصیلی متوجه ی تکنیک ها آن بشود. تکنیک های ذکر شده در این کتاب بر اساس: روانشناسی عشق، دانش عصب شناسی، روانشناسی دوستی، برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه، روانشناسی شناختی، روانشناسی فردگرا، روانشناسی شناختی، روانشناسی تحول گرا، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی غیر کلامی، هیپنوتیزم، فیزیولوژی، روانشناسی معکوس، روانشناسی وابستگی ،علوم روانشناسی رفتار،، آناتومی بدن، روانشناسی ارتباط، برنامه ریزی عصبی کلامی و تحقیقات علمی می باشد. کافی است به سایت های دیگر نگاهی بیندازید تا خود متوجه شوید مطالب گفته شده در این کتاب منحصر به فرد بوده و در جای دیگری پیدا نمی شود.
ما زمانی عاشق می شویم که شخصی مطابق با معیار های تعیین شده در ضمیر ناخودآگاه ما باشد؛ ضمیر ناخودآگاهی که بر اساس تجربیات گذشته، چگونگی رشد ما و رویداد هایی که پشت سر گذاشته ایم شکل گرفته است. ( برای اطلاعات بیشتر در مورد این موضوع نگاه کنید به روانشناسی عشق).
در هر صورت بیشتر روانشناسان، امروزه، بر این باور هستند که اگر در آغاز یک رابطه جذابیت جسمانی وجود نداشته باشد عشق نیز نمی تواند ایجاد شود.
این موضوع به این معنا است که جذابیت، حداقل بر اساس استاندارد های شخصی که می خواهید به خود جذب کنید، برای ایجاد عشق بسیار ضروری می باشد و حتی اگر همه معیار های طرف مقابل در شما وجود داشته باشد باز هم بدون جذابیت جسمی، عشق ممکن نیست.
شما می توانید سطح جذابیت خود را افزایش دهید
پس آیا ممکن است بتوانید هر شخصی را عاشق خود کنید؟
بر اساس این نظریه و اعتقاد روانشناسان، تنها می توان اشخاصی را عاشق خود کرد که از لحاظ جسمی به شما جذب شده باشند و نه هر شخص دیگری را.
من شخصا به این دیدگاه باور دارم اما با برداشت بسیاری از افراد از این موضوع مخالف هستم. بعضی ممکن است پس از خواندن مطالب بالا به خود بگویند ” وای، من هیچ شانسی ندارم” اما واقعیت این است که سطح جذابیت شما می تواند تغییر کند و در نتیجه ی آن، شانس شما برای عاشق کردن هر فردی نیز می تواند افزایش پیدا کند.
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن، داشتن اعتماد به نفس و قاطع بودن می تواند جذابیت کلی شما را افزایش دهد. به علاوه، در کتابم به نام چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم توضیح داده ام که چگونه سطح کلی جذابیت شما افزایش پیدا می کند اگر خود را محبوب، خواستنی و با ارزش نشان دهید.
یک تحقیق نشان داده است که زنان، مردانی را جذاب تصور می کنند که دیگر زنان به آن ها لبخند بزنند ( نگاه کنید به چه چیزی زنان را جذب می کند). به صورت خلاصه می توان گفت که جذابیت کلی شما می تواند افزایش پیدا کند و در نتیجه باعث شود هر شخص خاصی که دوست دارید را عاشق خود کنید حتی اگر وی در گذشته به شما علاقه ای نداشته است.
بامزه و جالب بودن = جذاب بودن
خبر خوب این است که اگر شخصی شما را بامزه یا جالب ببیند، احتمال زیادی وجود دارد که به شما جذب شود.
زمانی که می گوییم شخصی خسته کننده است، در واقع منظورمان این است وقتی با وی هستیم هیچ هیجانی را تجربه نمی کنیم و وقتی که می گویم شخصی جالب است در واقع منظورمان این است در حضور آن شخص هورمن خاصی در بدنمان جریان پیدا می کند که باعث می شود احساس هیجان داشته باشیم.
در بیشتر شرایط جالب بودن به این معنی است که شما موفق شدید هورمون هیجان را در دیگران ایجاد کنید و در نتیجه از سوی کسانی که شما را جالب می شمارند، برچست جذاب بودن را برای خود ایجاد کنید.
تکنیک های بسیاری وجود دارد که کمکم می کند دیگران را عاشق خود کنید، ترکیب آن تکنیک های با تکنیک هایی که باعث می شود به نظر جذاب تر شوید و در نتیجه هر شخصی را عاشق خود کنید، کار خیلی سختی نیست.
چهار کتاب از رهنما ١- راهنمای موفقیت در زندگی ٢- اسرار کامیابی ٣- شناخت ۴- تمرینات عملی معرفی کتاب ها : هدف اصلی این کتب رسیدن به شناخت واقعی درباره جهان هستی است . این حاصل نخواهد جز با تفکر درباره مسائلی که در این کتاب بیان شده است . مضامین اصلی جزوات : - تمریناتی جهت پالایش روح و روان - رسیدن به شناخت واقعی از هستی - آموزش رسیدن به کامیابی در زندگی و...
تعداد صفحه : 36 استدلال مدیران راز موفقیت : به همان اندازه كه قضيه نادرست كريستنسن اثبات مي شود،تشخيص راز موفقيت بيشتر از كتاب درسي مديريت اتخاذ مي شود. نوامبر2003 روبرت هلر انسان قرون وسطايي براي سنگ فيلسوفي جستجو كردكه مي توانست اصل فلز را به طلا تغيير شكل دهد.اغلب مديران و مؤسسان شركت يك اميد مشابه و معمولا بيهوده را دنبال مي كنند،اما نيازي نيست كه آن بيهوده باشد،از طريق نتايج شركتها دريك صنعت شناخته مي شود. آنها از فروش درسالهاي1994 -1976 شصت و دو ميليون دلاربدست آوردند،قيمت براي رقبايي كه سنگ را نيافته بودند،بيست مرتبه زمان بندي شد.اگرچه كه بقدر كافي متقاعدكننده نيست،فروش در شركت در گروه خسته و كسل تنها يك5/64 ميليون دلاراضافي را ميانگين مي گيرد : ميانگين موفقيت 9/1 بيليون دلاري – يك تفاوت 29 – رتبه اي است.آمارهاي اضافي از كتاب يك مديريت مشهورو درست نوشته كليتون ام 0 كريستنسن بدست مي آيد.آن عنوان واضحي است،مثله غامض بدعت گذار :زماني كه تكنولوژي هاي جديد باعث مي شوند شركت هاي بزرگ ورشكست شوند،عدالت را نسبت به پيغامش كمتر رعايت مي كنند كه در همه زمانها براي همه مديران و شركتها به كار برده مي شود و فقط براي بدعت گذاران نيست.سنگ فيلسوف كه در بالا درآمارهاي اضافي ذكرشد،بهرحال ابداع در تكنولوژي هاي در هم گسيخته است.رشد موفقيت جستجو شده از طريق عضويت بازارهاي كوچك آشكار شده است.در تضادبا اين،علامت گذاري هاي قبلي رشد رادر بازارهاي بزرگ دنبال كردند.هر دو گروه ريسك را قبول كردند.برندگان فرصتي داشتند كه درآن يك بازارآشكارشده براي تكنولوژي در هم گسيخته به هيچ وجه نبايدآشكارمي شد.بازندگاني كه خطر رقابتي مبارزه بر هند شركت هاي تاسيس شده در بازارهاي تاسيس شده را پذيرفتندو اولين درس اين بود كه اين اساسا استراتژي ضعيفي است. قضيه نادرست مديريت : بهرحال تمام كتاب، متقاعد كننده اين فرضيه است كه شركتهاي بزرگ بر...
بسیاری از سازمانهای تجاری، رهبرانی با مهارتهایی حرفهای و عملیاتی دارند که از عهدهی حفظ وضعیت موجود برمیآیند. اما وقتی با موقعیتهای دشواری روبهرو میشوند، فاقد افراد توانمند، باتجربه و با عزتنفس بالا هستند تا برآنچه متخصصان علم مدیریت، مشکلاتِ بسیار پیچیده (wicked problemss) مینامند، فائق آیند. این مسائل بغرنج، فقط با صادر کردن چند دستور، حل نخواهد شد. مشکلاتی که به نظر غیرقابل فهم میآیند و نمیشود راهحل مشخصی برای آنها تجویز کرد. راهحلهایی که گاه منجر به تغییر شیوهی تجارت شرکتها میشود. امروزه اغلب بنگاههای اقتصادی با این نوع چالشها مواجه هستند و جای خالی رهبری استراتژیک احساس میشود. در این مقاله به معرفی اصول دهگانه رهبری استراتژیک میپردازیم.
نتایج پژوهشی در سال ۱۹۹۵ از ۶۰۰۰ مدیر ارشد، فراگیر بودن مشکل فقدان رهبری استراتژیک را نشان میدهد. پاسخها به پرسشهای پژوهش، نشان دهندهی اولویتهای مدیریتی آنها بود، که منجر به تهیهی شاخصهایی برای رهبران استراتژیک شد. یافتهها نشان میداد که تنها ۸درصد از پاسخدهندهها را میتوان رهبر استراتژیک دانست؛ یعنی رهبرانی که در هدایت تغییرات سازمان، مؤثر عمل میکنند. همچنین این پژوهش نشان داد فراوانی رهبران استراتژیک میان زنان بیشتر است (۱۰درصد زنان و ۷درصد از مردان پاسخدهنده دارای ویژگیهای رهبران استراتژیک بودند)، و میان تعداد رهبران استراتژیک و سن افراد رابطهی مستقیم وجود دارد (بالاترین سهم رهبران استراتژیک متعلق به پاسخ دهندههای بیشتر از ۴۰ سال بود).
این رهبران به داشتن چند ویژگی شخصیتی گرایش دارند؛ آنها میتوانند همزمان روی طرحهای متنوعی کار کنند و اگر متوجه شوند که مسیر اشتباهی را در پیش گرفتهاند، روششان را تغییر میدهند. آنها ضمن رفتار متواضعانه، محترمانه و مستمر با کارمندان، بازخواست و حمایت از آنها را همزمان در پیش میگیرند و بدینوسیله بر رفتار کارمندان اعمال قدرت میکنند. در نهایت، این پژوهش نشان میداد که تنها درصد کمی از مدیران ارشد دارای چنین عملکرد مدیریتی هستند.
اما وقتی یک دهه بعد، تحقیق مشابهی انجام شد، تنها ۷ درصد از پاسخدهندگان به عنوان رهبران استراتژیک شناسایی شدند. بهعبارتدیگر، در طول دورهی ده سالهی انتقال که مهمترین ویژگیهای آن، افزایش پیشرفتهای تکنولوژیک، بحرانهای مالی، تغییرات جمعیتشناختی و سایرعاملهای جهانی بود، در زمینهی مدیریت و رهبری پیشرفت چندانی صورت نگرفتهاست.
واقعیت این است که متأسفانه، تنها درصد کوچکی از مدیران ارشد برای مدیریت تغییرات کلان آماده شدهاند و به این خاطر اکثر بنگاههای اقتصادی مجبور میشوند، مدیرانی خارج از سازمان را دعوت کنند. اما مشاهدات در بسیاری از سازمانها، در طی سالهای مختلف، مبنی بر این است که تغییرات مهم در بنگاههای تجاری، زمانی مؤثرتر است که از درون ساختار سازمانی ایجاد شده باشد.
نکتهی نگرانکنندهای که در این بین مشاهده میشود این است که، معمولا فقدان رهبری استراتژیک از نظر پنهان میماند. به بیانی دیگر، افراد تشخیص نمیدهد که مدیران ردهبالای شرکتها بهطور استراتژیک عمل نمیکنند یا بهدنبال پنهان نگهداشتن این کمبود هستند. این مسئله وقتی برجسته میشود که بنگاهی تجاری با چالش بزرگی در روش سنتیِ فرایند کسبوکارش روبهرو شود. این درست زمانی است که شرکتها به رهبران استراتژیک نیاز پیدا میکنند و افراد متوجه میشوند که رهبری فعلی سازمان با وظیفهی پیش رو همخوانی ندارد.
در واقع، رهبران استراتژیک در شرکتها میتوانند جایگاه خوبی کسب کنند اگر تشخیص بدهید که سازمان شما رهبران استراتژیک نوظهوری دارد که مهارتهایشان نادیده گرفته و یا حتی سرکوب شده است. این مشکل را میتوان با دقت در اینکه چطور سازمانها به روش سنتی پیشرفت میکنند و بستر موفقیت مدیرانشان را فراهم میکنند، بررسی کرد.
در بسیاری از شرکتها افرادی با عملکرد موثر، سختکوشی مستمر و البته توان مدیریتی بالا در حل مشکلات پیشبینینشده، خود را به ردههای برتر مدیریتی میرسانند. درست است که این موارد خصیصههای باارزشی هستند اما اینها مهارتهای رهبر استراتژیک نیستند.
اصول دهگانه زیر کمک میکند تا قابلیت رهبری استراتژیک در بنگاه اقتصادی شما شکوفا شود. این اصول، ترکیبی از سیستمهای سازمانی و استعدادهای فردی- سختافزاری و نرمافزاری – را به تصویر میکشد. ممکن است شما بعضی از این اصول را از قبل داشته باشید و فکر کنید که همین کافی است. اما فقط وقتی که همهی این اصول را به صورت یک سیستم منسجم و هماهنگ عملی کنید، خواهید توانست رهبران استراتژیک را حفظ کنید یا پرورش دهید.
۱. سیستمها و ساختارها
هفت اصل نخست رهبری استراتژیک، شامل رویکردهای غیرسنتی و مؤثر برای شفافسازی فرایند تصمیمگیری سازمانی و نوآوری در آن است.
۱.۱. مسئولیتها را تقسیم کنید
رهبران استراتژیک مهارتهایشان را با تجربه بهدست میآورند و تجربه نیاز به آزادی عمل دارد. حیطهی اختیارات مدیران موفق باید گسترده باشد و باید بتوانند موازی با سازمانها، در هر سطحی از تصمیمگیری به کارکنانشان آزادی عمل بدهند.
تقسیم مسئولیتها به رهبران بالقوه استراتژیک که با ضرر و زیانی احتمالی مواجه میشوند، این فرصت را میدهد که پیامدهای این خطر را تشخیص دهند. تقسیم مسئولیتها، هوشجمعی و سازگاری با شرایط را در گذر زمان افزایش میدهد و مانع از تصمیمگیریهای خارج از سلسله مراتب سازمانی میشود.
۲.۱. صادق باشید و اطلاعات جدیدی کسب کنید
ساختار مدیریت سنتی از سازمانهای بزرگی همچون ارتش الگوبرداری شده است که برای جلوگیری از پخش اطلاعات طراحی شده بود. در این الگو، اطلاعات همان قدرت تلقی میشد. اما مشکل وقتی بروز میکرد که اطلاعات محدودی در اختیار افراد خاصی قرار میگرفت؛ افرادی که مجبور بودند در موقعیتی پرابهام تصمیم بگیرند. آنها نمیدانستند چه شاخصهایی برای خطمشی سازمانشان اهمیت دارد و مجبور بودند حدس بزنند. باید توجه داشت، وقتی که برای فهمیدن طرح کلی یا پرسش دربارهی اطلاعاتی که به آنها نیاز دارید، مورد حمایت قرار نمیگیرید، درست حدس زدن کار دشواری است. علاوه براین، وقتی افراد اطلاعات کافی ندارند، در مواجهه با رهبری مجموعه یا پیشنهاد ایدهای متفاوت با دیدگاه او، اعتمادبهنفس کمی خواهند داشت. شفافیت و وضوح، به گفتوگو دربارهی شیوههای دستیابی به اهداف اطلاعات کمک میکند و عملکرد روزمره را بهبود میبخشد. برای مثال اگر آمارها به نحو شاخصی به ضرر سازمان کاهش یافت، شرایطی مناسب برای به مرحلهی اجرا گذاشتن تغییرات فراهم شدهاست.
درک بهتری از مسئله، مستلزم کاری تیمی است، که افراد صادق باشند و بیپرده دربارهی دادهها صحبت کنند. اگر اطلاعات مخفی بماند، افراد وسوسه میشوند که از اطلاعات به نفع خود استفاده کنند تا دادهها بهتر به نظر برسند؛ که در این وضعیت، جایی برای رهبری استراتژیک باقی نمیماند. از همه بدتر اینکه، این حس در افراد ایجاد میشود که رعایتِ مصلحت وضعیت موجود، بسیار باارزشتر از هدایت بنگاه اقتصادی به سطح بالاتری از کارآمدی است. رهبران استراتژیک میدانند که قدرت واقعی اطلاعات نه در ذخیره کردن آن، بلکه در بهکار بردن آنها برای یافتن و ایجاد کردن فرصتهای جدید برای رشد و توسعه است.
۳.۱. چندین مسیر برای طرح و آزمودن ایدهها ایجاد کنید
عرضه کردن و پرورش ایدهها مهارت کلیدی رهبران استراتژیک است اما مهمتر از آن، توانایی مرتبط ساختن موثر ایدههایشان با شیوهها و عملکرد مرسوم بنگاه اقتصادی است. با راهاندازی شیوههایی برای مطرح کردن فکرها و ایدههای خلاقانهی افراد مشغول در یک سازمان، به آنها کمک میکنید تا بیشتر از خلاقیتشان استفاده کنند. این رویکرد، تفاوتی جدی با روشهای سنتی دارد که در آنها شرایط برای ابراز ایدههای جدید به مدیر محدود میشد. در فرهنگهای سنتی، مدیر ممکن است ارزش یک خلاقیت را تشخیص ندهد و حتی جلوی پیشرفت آن را بگیرد و اشتیاق مبتکر آن را سرکوب کند. البته امکان دارد به افراد اجازه بدهد تا ایدههایشان را بیهدف مطرح کنند اما بیتوجه از کنارشان بگذرد و تلاشی برای عملی ساختنشان نکند.
خیلی از پیشنهادها ممکن است در قالبهای تکراری مطرح شوند که قابلیت حل مسائل را نداشته باشد. دقت کنید که بهترین فرصتها در بینظمی از دست میروند. پس تلاش کنید بسترهای متعددی برای ابراز اندیشههای خلاقانه ایجاد کنید. از جملهی این بسترها انجمنهای بحث و گفتوگوست که در آنجا افراد ایدههایشان را در بین گروه همکاران و در مقابل استدلالهای مختلف به آزمون میگذارند. همچنین میتوان از راهاندازی دورههایی با مدیریت مشاورانی خلاق و دارای مهارتهای رهبری استراتژیک، یا از برخی کارگاههایِ درون سازمانی یا برنامههایی که در دانشگاهها برگزار میشود، حمایت کرد.
۴.۱. از شکستها نترسید
بیانیههای بنگاههای اقتصادی در حمایت از ارزشهای سازمانی، کارمندان را به جسارت مواجهه با شکست سریع (fail fast) و یادگیری از اشتباهها تشویق میکنند. همه چیز در سازمان خوب پیش میرود تا اینکه شکست واقعی اتفاق میافتد و خسارت زیادی وارد میکند. تماسهای تلفنی حاکی از نارضایتی از شکست پیشآمده شروع میشود: اولی اینطور شروع می کند که «مسئول این فاجعه کیست؟»
شکستهای بزرگ در سازمان همیشه غیرموجه تلقی میشود. آنهایی که مسئول اشتباهها بودند، در کمترین حالت ممکن، از ترفیع شغل محروم میمانند. شما باید توان پذیرش شکست در عملکرد و فرایندهای ارزیابی و اجرای پروژه را در خودتان تقویت کنید. برای مثال ارزیابی سود سرمایهگذاری، به ارزیابی نتایج و به شیوهای که اهدافِ مورد توافق هیئتمدیره را منعکس کند، نیاز دارد. رهبران استراتژیک تنها از تلاشهایی که منجر به موفقیت میشوند تجربه کسب نمیکنند، بلکه آنها نیاز دارند تا انواع شکستهایی که امکان تبدیل شدن به موفقیت را دارند، بشناسند. آنها همچنین باید چگونگی مدیریت تنشهای مرتبط با امور نامحتمل در فرایند اجرای پروژه را نیز یاد بگیرند، شکستها را جبران کنند و تجارتهای با خطرپذیری بالا را امتحان کنند.
۵.۱. دسترسی به استراتژیستهای دیگر را فراهم کنید
به کسانی که پتانسیل رهبریِ استراتژیک دارند فرصت مشارکت با همکاران همرتبه در سازمان را بدهید. وگرنه ممکن است آنها از چشم دیگران پنهان بمانند و به تدریج منزوی شوند. آنها به محض اینکه از وجود افراد همرتبه در سازمان آگاه شوند، میتوانند با تبادل اطلاعات، ارزش استراتژیک پروژهی در دست اقدامشان را بالا ببرند. اولین گام این است که آنها را شناسایی کنید. چرا که ممکن است رهبران استراتژیک نسبت به متمایز بودن خودشان آگاه نباشند اما مدیران باید به دنبال شناسایی استعدادهای آنها باشند.
از جمله توصیفهایی که در مورد این افراد استفاده میشود، میتوان به این موارد اشاره کرد: «به هرچه میخواهد، میرسد»، «همیشه صحیحترین سوال را میپرسد»، «هرگز اجازه نمیدهد، تکروی کنیم». یک روش مناسب برای ارزیابی متقاضیان احراز شغل، طرح این سوال است: «چه کسانی به نظر میرسد نیاز اساسی سازمانها را درک میکنند و آنها چطور سازمان را برای رسیدن به اهدافش یاری میکنند؟». این اشخاص متمایز ممکن است بهظاهر، محبوبیتی نداشته باشند و حتی تمایل دائمی آنها به طرح سوالهای هدفمند و به چالشکشیدن وضعیت موجود برای خیلیها، به خصوص همکاران در سمتهای مشابه، خوشایند نباشد.
البته شما این را نمیخواهید القاء کنید که تنها بعضی از افراد شایستی احراز سمت رهبر استراتژیک را دارند. برعکس، میخواهید این ایده را پرورش دهید که بسیاری از مدیران، قابلیت دستیابی به مهارت رهبری استراتژیک را دارند. با آنها گروهی تشکیل دهید تا به تبادل تجربه و افکار بپردازند و روحیهی استراتژیک را در بنگاه تجاری شما توسعه دهند.
۶.۱. آموزشهای تجربهمحور را توسعه دهید
متأسفانه بیشتر دورههایی که دربارهی مدیریت حرفهای برگزار میشود، بیش از آنکه تجربهمحور باشد، آموزشمحور است. دورههای آموزشمحور عملا زمان و هزینهی کمتری نسبت به سرمایهگذاریهای طولانی مدت دارند. آموزش مدیریت به شیوهی سنتی، مهارتهای مدیریتی خوبی در فرد ایجاد میکند، اما رهبران استراتژیک به تجربه کردن و به آزمون کشیدن استعدادهایشان نیاز دارند.
یکی از راههای افزایش تجربههای مدیریتی، فراهم کردن میدان عمل کارکردی است. جمعی از رهبران استراتژیک بالقوه را به مأموریتی گروهی دعوت کنید تا راهحل پیشرفتهای برای یکی از مسائل سازمان بیابند، یا ظرفیتی جدید و روش عملی کردن آن را طراحی کنند. بودجهی کمی در اختیارشان بگذارید و برای اتمام پروژهها ضربالاجلی تعیین کنید. آنها را مجبور کنید تا نقشههایی ترسیم کنند و برآوردهای مالی راهحلهای نقشهها را مشخص کنند. سپس برآوردها را از طریق تحلیلهای جامع به اجرا بگذارید. این پروژه ممکن است شامل نمونهای شبیهسازیشده باشد که بهوسیلهی سیستمهایی که از دههی هشتاد میلادی وجود داشتند، ساخته شود. میتوانید به آنها اجازه بدهید تا طرحشان را در دنیای واقعی عملی کنند. وادارشان کنید تا ظرفیت ابتکاری و جدیدی را در مقیاس کوچکی خلق کنند و به اجرا بگذارند. بعد نتایج را بهدقت ارزیابی کنید. مشاوران خبره را برای کمک به آنها بهکار بگیرید تا از تمام توانمندیهایشان بدون دور شدن از هدف، استفاده کنند.
خواه پروژه را در دنیای واقعی به اجرا بگذارید و یا به عنوان یک ماکت در نظر بگیرید، گام بعدی در هر دو مشابه خواهد بود. مجموعهای از بحثهای چالشی دربارهی نتایج پروژه، برگزار کنید. بررسی کنید چرا این نتایج به دست آمدهاند. آنچه را باید متفاوت انجام داد را شناسایی کنید و چگونگی تاثیر متغیرها بر متفاوت شدن آیندهی پروژه را بررسی کنید. دستیابی به درک بهتری از سازمان و متغیرها و استفاده از این درک، هدف کار تیمی است.
۷.۱. برای تحول سازمان استخدام کنید
تصمیمات استخدامی باید بر اساس درک دقیق استعدادها و تجارب بنا شود. با توجه به تفاوتهای فردی، مدیران باید بر تمایل گزینش افرادِ شبیه به خودشان فائق آیند. افراد را بیازمایید که چگونه نسبت به موقعیتهای خاص و واقعی عکسالعمل نشان میدهند. چگونگی عملکرد متقاضیان احراز شغل در سِمَتهای سابق خود در شرکتهای دیگر را بررسی کنید و مصاحبهها را طوری پیش ببرید که از استعدادها و حالات ذهنی آنها آگاه شوید. همدلی و مهارت آنها در مواجهه با مشکلات، و چالاکی آنها را در ملاحظهی سؤالات اساسی و دادههای تحلیلی بیازمایید.
در واقع شما با این ملاحظات، توانایی آنها را برای مدیریت موفق و اعمال مهارتهای خاصشان برای تحقق اهداف استراتژیک را شناسایی میکنید. کسانی که استخدام میشوند باید بدانند که در سازمان شما میدان عمل برای تجربه فراهم است و باید مسئولیتی بیشتر از آنچه در شغل سابقشان داشتند، قبول کنند تا به تغییرات در سازمان کمک کنند. آنها باید متوجه شوند که سازمان پذیرایِ طرح دیدگاههای متنوع و تغیرات جدید است.
۲. بر روی خودتان تمرکز کنید
سه اصل آخر، بر فردیت رهبران استراتژیک تأکید دارد. راهکارهای زیر به آنها کمک میکند تا برای رشد فردیشان آماده شوند.
۱.۲. تمام قابلیتهایتان را بهکار بیندازید
رهبران استراتژیک متوجه هستند که برای فائق آمدن بر مشکلات و موقعیتهای بحرانی، باید از هر آنچه در زندگیشان یادگرفتهاند، بهره بگیرند. آنها درون سازمان درصدد هستند تا از همهی تجربیات و تواناییهایشان برای کشف راهحلهای خلاقانه استفاده کنند. آنها نمیخواهند زمانشان را در سازمانها و موقعیتهایی که با ارزشهایش هماهنگ نیستند، اتلاف کنند. آنها موقعیتی را در سازمان ایجاد میکنند تا افرادی که گزارش فعالیت کاریشان را عرضه میکنند، تشویق شوند. در چنین فعالیتهایی، رهبران استراتژیک محیطی آرام و دور از تنش فراهم میکنند؛ زیرا هیچکس تظاهر نمیکند که کس دیگری است و افراد مسئولیت هرآنچه هستند را بهعهده میگیرند. در چنین فضایی، افراد توانایی به فعلیت رساندن استعدادها و اهدافشان را دارند و علاوه بر این، محدودیتهایشان را نیز میپذیرند.
۲.۲. زمانی را برای تفکر بگذارید
رهبران استراتژیک در یادگیری دوحلقهای (double-loop learning) مهارت دارند. در اين نوع يادگيري، افراد علاوه بر كشف و اصلاح خطاها، هنجارها، فرايندها، سياستها و اهداف را نيز مورد سوال قرار میدهند و به اصلاح آن ميپردازند. این نوع یادگیری علاوه بر آنکه واقعیتهای قابل مشاهده را به چالش میکشد، علت آنها که در بسیاری از مواقع دیریاب است را مورد پرسش قرار میدهد.
مسائل را به شیوهای که مختص به شما است، حل کنید. از یادگیری یکحلقهای (single-loop learning) شروع کنید و به یادگیری دوحلقهای (double-loop learning) برسید. یادگیری یکحقلهای، سعي دارد تا مشکلات موجود را با رفع عدم هماهنگی کارها و نتایج را از طریق تغییر در شیوهی انجام آنها حل کند. از مشكلات بنيادين چشمپوشي ميكند و اهداف، استراتژيها و ارزشها را تصحیح و برای حفظ وضع موجود تلاش میکند. در نهايت افراد و سازمانها میآموزند كه چگونه وضع موجود را حفظ و با شرايط خود تطبيق دهند. شما با مهارت در این نوع یادگیری، آمادگی گامنهادن در یادگیری دوحلقهای را مییابید. شما باید به موقعیتی در تفکر دست بیابید که پاسخگویی به سوالاتی اساسی را در برنامهی کاری خود بگنجانید. سوالاتی مانند: «چرا آن تصمیم را گرفتم؟»، «اتخاذ آن تصمیم چه پیآمدهایی دارد؟»، «چه چیزی را باید متفاوت از دفعهی قبل انجام دهم؟»
تفکر به شما کمک میکند که از اشتباهاتتان درس بگیرید و همچنین به شما فرصت میدهد که ارزشهای سازمان را درک کنید و جسارت عملی کردن ایدههای کلان را داشته باشید. مدیران اغلب با بروز پیشبینی نشدهی بحرانها، غافلگیر و متحمل فشارهای روانی طاقتفرسایی میشوند. در این لحظات سرنوشتساز، اگر کمی تأمل کنند، به عقب برگردند و دادهها را بررسی کنند، میتوانند دربارهی حلوفصل مشکلات، بهتر تصمیمگیری کنند. روانشناسان دربارهی تأمل یا تفکر بیش از حد دربارهی پیامهای فریبندهای که عدم صلاحیت خودتان یا غیرقابلحل بودن مشکلات را به ذهنتان القا میکند، هشدار دادهاند. چرا که سبب میشود این احساس به شما منتقل شود که توانایی حل مسئله را ندارید. برای دوری از این مخمصه، به شیوهای آگاهانه پرسشهایی سازنده از خودتان بپرسید؛ مانند: «در مواجهه با مسئله و تصمیمگیری دربارهی مرحلهی بعد به چه قابلیتهایی احتیاج دارم؟»، «چطور میتوانم بهطور چشمگیری در انجام پروژهای سهیم باشم؟»
تمامی اعضای سازمان با خودیادگیری فردی میتوانند تفکر را سرلوحهی کارسازمانیشان قرار دهند و همهی مدیران نیز باید از اعضای تیم خود در جهت تقویت تفکر در سازمان، حمایت کنند.
۳.۲. یادگیری و پیشرفت در مدیریت را دائمی بدانید
استراتژیستها آنقدر متواضعاند که اعتراف میکنند همیشه درحال یادگیری هستند و یادگیری اصولِ مدیریت تمامشدنی نیست. هرقدر زمان میگذرد، آنها باتجربهتر میشوند. استراتژیستها پذیرفتهاند که جواب تمام سؤالها را نمیدانند؛ بنابراین از افراد دیگر در تخصصهای مختلف کمک میگیرند. تعامل با استراتژیستها آسان صورت میگیرد چرا که آنها از کارکنان خود حمایت میکنند تا ایدههایشان را به اشتراک بگذارند و جسارت عنوان کردن ایدهای نامتعارف را داشتهباشند. سیریناپذیری آنها برای یادگیری، فرصتهای شغلی بیشماری را برایشان فراهم میکند. شما در این مسیر ممکن است، علاوه بر رهبری استراتژیکِ سازمان، با نگاهی نافذ و شیوهای متفکرانه، فرصتهای بیشماری را برای افرادِ سازمان خلق کنید.
اگر شما بتوانید با واقعیتهای هرچند ناخوشایند، کنار بیایید، در مرحلهی بعد میتوانید برای تغییر آن دست به عمل بزنید. با پیروی کردن از ۱۰ اصلی که مطرح کردیم، مهارت و دانشتان را در اختیار همکارانتان قرار بدهید تا بتوانند مسیر کاریشان را هموار کنند. این خوششانسی بزرگی است، زیرا مهارت برای تقسیم و تغییر چالشهای کاری و اجتماعی، برای موفقیت و ادامهی حیات شرکت شما ضروری است.
(يكي ازوظايف مهم درتعليم وتربيت يك نسل، ياري دادن آن براي يافتن هويت خويش است . روان شناسان، دوره نوجواني يعني حد فاصل بين 13 تا 18 سالگي را دوره حساسي براي يافتن هويت مي دانند.درصورتي كه نوجوان بتواند دراين مدت براي خويش تصويري رضايت بخش واميد آفرين بدست آورد، مراحل بعدي زندگي را با تعادل، پرشور وپرتحرك آغاز خواهد كرد. نوجوان درچنين وضعيتي قدم دردوره هاي جهاني خواهدگذاشت، به گونه اي كه مي داند چه مي خواهد ومي داند كه چه راهي پيش رو دارد وچه بايد بخواهد. درصورت تحقق ناپذيري اين هويت ، نوجوان دچار‹‹ آشفتگي نقش ›› خواهد شد. يعني درمورد خود ونحوه رفتاري كه مي بايدداشته باشد ، دچار ترديدي مي شود.درچنين صورتي، انتخاب يك الگوي مشخص براي او مشكل خواهد شد به همين لحاظ ممكن است هرچند صباحي، به رنگي وشكلي درآيد.
درجوامعي كه پيچيدگي وتنوع رفتاري، زياد به چشم مي خورد، الگوهاي متعددي درمقابل نوجوان وجود خواهدداشت، كه او را درانتخا ب يك ياچند الگو براي همانند سازي، يعني انتخاب شيوه اي براي زيستن باالهام از آن الگوها، با مشكل مواجه مي سازد.درجوامع ساده، مانند جوامع روستايي وعشايري، هويت يابي نوجوانان با مشكلات كمتري مواجه خواهد بود. دراين گونه جوامع معمولاً چند نوع شغل وشخصيت معدودبه منزله الگوهاي قالبي درمقابل نوجوان قراردارند كه نوجوان دربرخورد با مشكلات مي تواندبا آنها همانند سازي كند. از اين رو درجوامع ساده ايران به فراواني با نوجوانان 14 يا 15 ساله اي روبرو مي شويم كه مانند مردان وزنان آن جامعه رفتار مي كنند ودرجمع آنان وتقريباً همپاي آنان رفتار كرده، اظهار نظر مي كنند.
روش تحقیق - شناخت و بررسی مسائل و مشکلات زنان شاغل
این متن شامل 51 صفحه می باشد
این تحقیق به منظور شناخت و بررسی مسائل و مشکلات زنان شاغل صورت گرفته است.
در این پژوهش 40 نفر از زنان شاغل در مشاغل گوناگون (اعم از: کارمند (دولتی) و آزاد) به طور کاملا تصادفی نمونه گیری شده اند که از قسمت های مختلف شهرستان کرج انتخاب شده اند.
جهت گردآوری داده ها در مورد این شناخت و بررسی، پرسشنامه ای تنظیم شده است که شامل 22 سوال می باشد که این سوالات در رابطه با اهداف پژوهش تنظیم و مشخص شده اند که از قبل سوالاتی در این باره مطرح شده بود. از جمله:
- آیا بین درک سرپرست و میزان تحصلات رابطه وجود دارد؟
- آیا بین مسابقه خدمت و درک سرپرست رابطه وجود دارد؟
- آیا بین شغل همسر – سمت – میزان تفاهم و همفکری با همسر رابطه وجود دارد؟
- آیا بین تعداد فرزندان و ساعات اضافه کار رابطه وجود دارد؟
و ...
که این سوالات و گونه و نحوه پاسخ گویی آنها توسط جداول دو بعدی و سه بعدی مورد بررسی قرار گرفته اند در نهایت نتایج حاصله ذکر شده است.
فصل اول
مقدمه
علل کار کردن
بیان مسئله
اهمیت پژوهش
اهداف
فرضیات
سوالات پژوهش
تعریف واژه ها
مسائل و مشکلات زنان شاغل
راهکارهای برای بهبود وضعیت اشتغال زنان شاغل
مقدمه:
حیات انسان در جامعه با کار عجین شده است، جانداران دیگر زندگی خود را مدیون مواهب طبیعت و غرایز خویش هستند و بدون تفکر و تلاش ویژه و با استفاده از مواهب طبیعت زندگی می کنند. انسان تنها در دورانی کوتاه از تاریخ در وضعیت صرفا طبیعی زیسته است و به سد جوع قناعت کرده است. بشر از همان سپیده دم تاریخ، با به کارگیری هوش و آگاهی و فعالیت های پیچیده مغزی خویش به ابزارسازی پرداخته است و ماده و طبیعت را به خدمت خود درآورده است. او به آنچه مستقیم در دسترسی داشته است، اکتفا نکرده است و بلکه همواره در تلاش و تکاپو و جست و جو بوده است تا با استفاده از آنچه در دسترس دارد به آنچه در دست ندارد، اما نیاز به آن را احساس می کند دست یابد و بدین ترتیب کار وی هر روز پیچیده تر شده و از مرحله طبیعی و غریزی بیشتر فاصله گرفته است و بدین گونه جنبه فرهنگی کسب کرده است. (توسلی، غلامعباس، جامعه شناسی کار و شغل، صفحه 3)
علل کار کردن:
ارضای نیازهای جسمانی که از طریق کسب پول در مقابل انجام کار حاصل شود، نمی تواند تنها لازم و کافی برای کار کردن محسوب گردد، ارضای نیازهای روانی و اجتماعی نیز از تعیین کننده های علت مهم در اشتغال و نوع آن به شمار می روند. به نظر میننجر (Minniger) (1952) عواملی را که موجب کار کردن می شوند، می توان به شرح زیر برشمرد:
1- کار کردن وسیله ای برای صرف ا نرژی در راه مطلوب است. (حفظ تعادل فیزیولوژیکی)
2- کار کردن وسیله ای برای ایجاد روابط اجتماعی با دیگران است.
3- از طریق کار، فرد خود را جزئی از جامعه محسوب می دارد.
4- از طریق کار کردن، انسان به ارزشیابی توانایی ها و مهارت ها و نیز کشف محدودیت های خود می رسد.
5- کار کردن نشانه ای از بلوغ و بزرگسالی است، یعنی تا زمانی که فرد شغلی به دست نیاورده است، خود را مستقل نمی داند و به عنوان عضوی وابسته به اعضای خانواده با آنها زندگی می نماید.
دانش و ظرفیت علمی نیروی انسانی هر جامعه مهمترین عامل در بهره برداری بهینه از منابع مادی و معنوی و اساسا توسعه فرهنگی و اقتصادی آن جامعه است. بنابراین جامعه هایی که قصد دارند در مسیر توسعه گام بگذارند، باید بتواند از نیروی انسانی خویش اعم از زن و مرد به نحو احسن استفاده کند. زیرا تنها عاملی که سرعت و آهنگ رشد و توسعه اقتصادی – اجتماعی هر کشوری را تعیین می کند، منابع انسانی آن جامعه است.(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی، صفحه 8)
جامعه انسانی متشکل از زنان و مردانی است که در روابط متقابل اجتماعی قرار گرفته است و هم یک از دو جنس، در عین وابستگی متقابل به یکدیگر، نقش و کارکرد ویژه ای را بر عهده گرفته اند. بی تردید زنان به عنوان نیمی از جمعیت تاثیر مستقیمی در پیشرفت و توسعه جامعه دارند و استراتژیهای[1] یک جامعه توسعه یافته بایستی حتما بر مبنای مشارکت فعال هر چه فعال تر بانوان در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی طراحی گردد. در دیدگاه اسلام و مقررات مربوط به آن، میزان مسئولیت های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی بانوان نسبت به مردان به نحو اصولی و واقع بینانه ای دارای تفاوت هایی است که رعایت نکردن آن باعث بروز مشکلات جدی در ساختار جامعه و به ویژه خانواده می شود.
در ابتداي هر تحقيق ابتدا بايد موضوع آن را معلوم كنيم كه در مورد چه مسئله اي مي خواهيم تحقيق كنيم و ديگري تجزيه و تحليل در مورد موضوع مي باشد .
موضوعات از نظر سطح وسعت به 3دستة :
1) سطح فرد 2) سطح مياني 3) سطح كلان
هر چه سطح به فرد نزديكتر باشد سطح فرد مي باشد ( كم جمعيّت ) مثل اعتياد ، افت تحصيلي
و اگر افراد مورد تحقيق پر جمعيت باشند مثل يك شهر يا كشور ، سازمان. . . سطح كلان محسوب مي شود .
- محقق بايد دغدغه هاي شخصي خود را در هنگام تحقيق كنار بگذارد و آنرا تأثير ندهد و ذهنيات او در هنگام تجزيه و تحليل نبايد تأثير گذار باشد .
- در تجزيه و تحليل بايد از قضاوت ارزشي جلوگيري كند = پيش داوري نكند
فارغ از ارزش بودن
- داده ها بايد خالص و بدون تغيير ارزشيابي شوند .
- محقق بايد از حرفهاي عوام فاصله بگيرد و به مستندات توجه كند .
- محقق مي تواند ارزشهاي شخصي خود را فقط در انتخاب موضوع دخالت دهد كه اين عمل سبب تشويق او به دنبال كردن تحقيق مي شود .
دورة مك كاتيز دورهاي كه افراد مشكوك به كمونيستي را سر به نيست مي كردند .
از مهمترين مفاهيمي كه سي . رايت . ميلز C . R . mils مطرح مي كند :
So ciological Imagination تخيل جامعه شناختي است كه محور حركت هر جامعه شناسي و محقق علوم اجتماعي است .
تبديل مسئلة ذهني به موضوع تحقيق :
ميلز معتقد است كه هر محقق بايد بتواند بين مسائل فردي خود و ساخت اجتماعي پيوندي برقرار كند يعني اگر مسئلة فكري يك محقق فقط مربوط به خود او باشد نمي توان در مورد آن تحقيق كرد ولي اگر اين مسئله مربوط به تعداد افرادي شبيه به او هم باشد آن موقع يك مسئلة اجتماعي تلقي مي شود .
Stracture = ساخت چگونگي و آرايش قرار گرفتن اجزاي يك مجموعة منسجم
Institution = نهادها ساخت جامعه از نهادها تشكيل مي شود :
نهاد دين ، نهاد خانواده ، نهاد آموزشي ، نهادهاي سياسي . . . .
از نظر ميلز مسئله اي را مي توان به عنوان تحقيق مطرح كرد كه بتوان بين جنبه هاي فردي و جنبه هايي كه ناظر ساخت اجتماعي هستند ارتباط برقرار كرد در اين صورت به تخيل جامعه شناختي رسيده ايم . از نظر ميلز شرايط تاريخي را هم بايد در تحقيقات در نظر گرفت زيرا بسياري از مسائل گذشته عين مسائل امروزي شده است .
cimmen sense = عقل سليم يا باورهاي مردمي مثل چشم زخم ، سق سيا ، اعتماد به جن و پري ، اينها مواردي هستند كه تحقيقات در نظر گرفته نمي شود زيرا علمي نيستند .
علوم اجتماعي دچار عوام زدگي است يعني عوام به خود اجازة دخالت و اظهار نظر در مسائل علوم اجتماعي را مي دهند و مانع رشد علوم اجتماعي مي شود . اين عوام زدگي نبايد پژوهشگر را تحت تأثير قرار دهد .
انواع تحقيق :
1)تحقيق پيمايشي survey research :
براي بررسي جمعيّت خاصي كه معرف كل جمعيّت مطالعاتي است از اين روش استفاده مي گردد . چون امكان بررسي تمامي جمعيّت نيست پس نمونه برداري صورت مي گيرد اين نمونه برداري به شكل تصادفي صورت ميگيرد.
2)تحقيق ميداني field research :
در اين روش محقق به طور مستقيم در فضاي تحقيق قرار مي گيرد و به طور مشاهده اي ديده ها و شنيده هاي خود را يادداشت مي كند در واقع نوعي مشاهدة مشاركتي است Participation observation مثل رفتن در دستههاي عزاداري ، زندگي كردن در عشاير در اين نوع تحقيق نبايد سوگيري Biasشود يعني حضور محقق در موضوع تحقيق اثر نگذارد يعني خود محقق هم مثل عنصري از تحقيق فرض شود .
يكي از معضلات مهم نظام آموزشي كشور ما و كشورهاي ديگر افت تحصيلي است كه سبب هدر رفتن نيروي انساني و مادي جامعه مي شود (سايت شيعه نيوز) لذا بررسي عوامل موثر بر افت تحصيلي جهت پيشگيري از افت تحصيلي ضروري به نظر مي رسد. ما در اين اثر با استناد از روش اسنادي مطالبي را تهيه نموده ايم و طي اين مشخص شده است كه وضعيت اقتصادي خانواده / آرامش و توافق والدين ؟ تحصيلي موثر است همچنين عوامل فردي مانند علاقه، انگيزه ، نوع مطالعه و در مدرسه كلاس، روش تديس معلم بر شكست تحصيلي اثر مي گذارد كه مي توان اين عوامل را به صورت عوامل درون سازماني يا برون سازماني نيز بررسي كرد (سايت اخبار تحليلي شيعه)
تقدير و تشكر
چقدر وسيع است اقيانوس مواج علم و دانش چقدر زيباست آموختن.
انسان در پرتو آموختن و كسب دانش به كمال مي رسد و اين رشد و كمال را مرهون لطف و زحمات استاد و معلم خويش مي داند. بر پايه اين حديث گرانقدر كه «من معلمني حرفا صيرني عبدا» هميشه و در همه حال قدر و منزلت استاد ستودني است. ما نيز برخود لازم دانستيم كه از زحمات بي شائبه استاد گرانقدر جناب آقاي حسين زاده كه ما در تهيه و تنظيم مطالب اين پژوهش راهنما و ياريگر بودند تشكر و قدرداني مي كنيم.
فهرست مطالب
فصل اول
مقدمه
پيشينه تحقيق
گزاره هاي تحقيق
هدف
سؤالات
فرضيه ها
فصل دوم: روش تحقيق
توصيف مفهومي متغيرها
تعريف عملياتي متغيرها
روش تحقيق
فصل سوم: متن تحقيق
مباني نظري
تئوري هاي يادگيري
يافته ها و اطلاعات
تجزيه و تحليل يافته
ارائه مدل نظري
فصل چهارم:
نتيجه گيري و ارائه راه حل ها
منابع و موأخذ تحقيق و پيوستها
مقدمه:
افت تحصيلي امروزه يكي از نگراني هاي خانواده ها و دست اندر كاران تعليم و تربيت است مساله موفقيت يا شكست تحصيلي مسابقه طولاني و نامشخص دارد. اما به طور رسمي پس از اجباري شدن آموزش و پرورش در اواخر قرن نوزدهم و همگام با تحولات صنعتي و نياز به نيروهاي تربيت شده و متخصص افكار دولتمردان و دست اندر كاران آموزش و پرورش به مسأله پيشرفت و شكست تحصيلي معطوف شده است(بيابانگرد ، اسماعيل، 1378. ؟ از برگ 1993) به گزارش نهاد نظارتي ، افت تحصيلي به عنوان بزرگترين معضل نظام آموزشي كشور موجب هدر رفتن حدود 12000 ميليارد ريال بودجه سالانه كشور مي شود در اين گزارش آمده است كه افت تحصيلي در پايه هاي مختلف از مشكلات نظام آموزشي كشور است كه در دراز مدت موجب پايين آمدن سطح علمي دانش آموزان و بازماندن آنان از تحصيلات عاليه و نيز كاهش سطح بندي علمي كشور مي شود 0شيعه نيور 1386) افت تحصيلي علاوه بر زيانهاي اقتصادي و خسارتهاي اجتماعي دانش آموزان را نيز به مشكلات روحي و رواني مبتلا مي كند لذا لازم است پژوهشگران به بررسي علل و عوامل موجود افت تحصيلي بپردازند تا شايد راهكاري براي جلوگيري و كاهش آن بيابند.
در اين اثر كه به عنوان تكليف در كلاس ضمن خدمت روش تحقيق (تهيه شده است طي چهار فصل به ترتيب ذيل تهيه شده است:
1-فصل اول حاوي پيشينه تحقيق و اهداف سؤالات و فرضيات
2-فصل دوم حاوي متغيرها و توصيف آن و روش تحقيق
3-فصل سوم حاوي متن اصلي تحقيق مشتمل بر مباني نظري (تئوري يادگيري) يافته ها و اطلاعات اسنادي – تجزيه و تحليل يافته و ارائه مدل نظري
فصل چهارم: نتيجه گيري و ارائه راه حل
تهيه كنندگان اين اثر بر آن بوده اند كه به اين سؤال پاسخ دهند كه «عوامل موثر بر افت تحصيلي دانش آموزان پايه اول متوسط در ناحيه آموزش و پرورش ناحيه 5 مشهد در سال تحصيلي 86 – 85 چيست؟»
پيشينه تحقيق:
پيشرفت تحصيلي به عنوان يك معضل نظام آموزشي موضوعي است كه بسياري از متخصصان علوم تربيتي و علوم اجتماعي به آن علاقمندند. از اين ميان برونيگ و كلاور به بررسي اثر رفتار معلمان بر افت تحصيلي پرداخته اند و واژه معلم كار آمد را استناد كرده اند كه بر اساس نظر آنها معلم كارآمد قادرند قدرت نظر دانش آموزان را افزايش دهند و رشد او را تسهيل كنند (فهيم بخشي 13869
روشناين و فرست (Furst , Roshnine) در تحقيقات خود نشان داده اند كه رفتار كلاي معلم با...
اين بخش از كاتالوگ شامل 3 بخش است بخش نخست براي فراهم كردن يك دليل منطق براي يادگيري كارمحور ترسيم شده است آن ، موضوع را در يك روش عمومي معرفي ميكند و بخش هايي از جمله تعاريف و همچنين مدارك تحقيقي راجع به استفاده از يادگيري كار محور پوشش ميدهد.
بخش دوم براي آنهايي كه در نقش هاي رهبري استراتژيك هستند، نوشته شده است براي مثال هيأت مديران متخصصات و كارشناسان ارشد منابع انساني و الي آخر . آن پايه اي را براي در نظر گرفتن انتخابهاي راهبردي در باره يادگيري و موردي را براي رويكردهاي گوناگون براي يادگيري كارمحور فراهم مي آورد كه همه رهبران نيازمندند آن در نظر بگيرند . اگر شما خودتان را دراين نقش نبينيد ميتوانيد از اين بخش صرف نظر كنيد .
بخش سوم در درجه اول براي آنهايي كه احتياج به مساعدت در موقعيت يادگيرندگان هم از يك موقعيت حرفه اي از جمله متخصصات بهسازي منابع انساني يا مشاور يادگيري يا مدير خاصي كه بطور جدي نقش كاركنان را در حمايت از يادگيري آنها در زمينه كارشان بر عهده ميگيرد ، ميباشد . ممكن اسن بخشها جزابيت كمتري براي بهسازان نسبت به مديران بطور خاص داشته باشد و مطوئناً ضرورت ميتواند ناديده گرفته شود .
بعد از بخش 1 ، 3 بخش ديگري از كاتالوگ براي يادگيرندگان نوشته شده است ، ما فرض ميكنيم كه هر فردي يك يادگيرنده است و به همين خاطر بخشهاي 2، 3 و 4 بايستي مرتبط با همه خوانندگان باشد بخش 5 يك قسمت نتيجه گيري كوتاه از يك ماهيت بسيار كلي است .
1-1 اساس يادگيري كارمحور
اين بخش يك گشايش كلي به موضوع يادگيري كار محور است دراين بخش ما نشان خواهيم داد كه چرا يادگيري كار محور و بك جنبه بسيار مهم و قلب يادگيري براي تأثيرگذاري بر عملكرد دركار است .ماميخواهيم قبل از نشان دادن رويكردهاي عملي كه بتواند در عمل بكار برده شوند موردي را براي يادگيري كار محور ايجاد كنيم . به محض اينكه كاركنا درباره بهبود دادن دانش و مهارتشان در كار فكر ميكنند آنها اجراي دوره هاي كارآموزي را به ياد مي آورند . البته شواهد تحقيقي اظهار ميدارند كه اين واكنش كوركورانه معمولاً مثمر ثمر نيشت و همچنين اظهار ميدارند رويكردهاي يادگيري مقرون به صرفه تري ، ممكن است براي ارضاء يك نياز خاص و آشكار در دسترس باشد يعني اينكه امكان دارد آن موردي براي يادگيري كار محور باشد .
ما در جهت انتقاد في نفسه از كارآموزي نيستيم . آموزش خارج از شغل جايگاهي دارد واقعيت اينست كه آن جايگاه و شأن اندكي را در حمايت و بهبود سازماني و يادگري به خو اختصاص داده است به عنوان مثال در كنفرانس مربيان ،ما از حدود 350 كارمندي كه در يك نشست خاص شركت نموده بودند از آنهايي كه برنامه آفيس ماكروسافن بكار ميزنند سوال كرديم بيش از 90 درصد كاركنان دستشان را بلند كردند . سپس ما پرسيديم كه چه تعداد از كاركنان در دوره كارآموزي براي ياد گرفتن چگونگي استفاده از برنامه آفيس شكت كرده بودند ، حدود 30 درصد از حضار دستشان را بلند كردند سپس ما پرسيديم كه چه تعداد از كاركنان همه آن چيزهايي كه براي فهميدن در طول يك دوره آموزشي نياز داشتند ياد گرفته اند ، هيچ كس دستش را بالا نبرد ، تعجب آور نبود اكثر كاركنان چگونگي استفاده از نرم افزار كامپيوتر را از طريق خواندن كاتالوگ ها كسب تجربه بطور مستقيم با گرفتن يك مربي و از طريق صحبت با هم گروه ها و الي آخر ياد ميگرند ( حتي اگر شما در يك دوره مي بوديد اين روشها احتمالاً درهمان زمان بكارگرفته ميشد .
اين روشهاي آخري در لابه لاي روشهاي يادگيري كار محورند كه مابعداً آنها را بررسي خواهيم كرد . تنها بيان اين نكته كافي است كه در بسياري از قلمروهاي كاري ، كاركنان همه آنچه را كه نياز دارند تنها از طريق يادگيري كارمحور ياد ميگيرند . اگر چه قبلاز پرداختن به مسئله يادگيري كارمحورها ضرورت داد كمي درباره كاربرد رايج فعل ياد گرفتن اظهار نظر كنيم .
يادگيري
مجموعه فعاليت منظم و منسجم بريتانياي كبير براي يادگيري ، يادگيري را تحت عنوا زير تعريف ميكند يادگيري فرايند درگيري فعالانه با تجربه است يادگيري آن چيزي است كه كاركنان زماني كه ميخواهند دركي از دنيا بدست آورندكمتر انجام ميدهند آن ممكن است مستلزم افزايش در مهارتها دانش يا بينش ،عمق بخشيدن به ارزشها يا افزايش در طرفيت تامل كردن باشد يادگيري اثر بخش منجر به تغيير ، توسعه و انگيزه اي براي يادگيري بيشتر خواهد شد ( ص 2 ، 2002)
درباره بخشهايي از اين تعريف ممكن است انتقادي وجود داشته باشد همچنين ممكن است خارج از تعاريف متعدد ديگر در حركت باشد . اما بخاطر رسيدن و حفظ يك مدل ملايم ما يك مفهوم كلي عمومي ازان تعريف را خواهيم ؟؟ تركيب فرمول ساده خودمان از يادگيري تحت عناوين زير است:
U=G+P+L
كه معني ميدهد شما ( u ) برابر است با نچه كه شما با آن متولد مي شويد اما اين (G) رابراي ژنها نامگذاري خواهيم كرد ( ما احتمالات جنبه هاي ديگر ، از جمله روح و روان را به خاطر ايكه اينها ما را در درون درياهاي اختلاف نظر ها هدايت خواهند كرد كنار خواهيم گذاشت ) ، چگونه شما بطور فيزيكي رشد مي يابي ( P) و آنچه كه شما ياد مي گيريد( L) اصل مطلب اين بود . هيچ چيز ديگري وجود ندارد كه ما براي مطمئن شدن از سرشت انسان بدانيم ما هم با مجموعه اي از ويژگيهاي خاص فردي متولد ميشويم هم بلوغ فيزيكي و جسمي ما را تغيير ميدهد و هم چيزهايي را ياد ميگيريم حداقل از لحظه اي كه متولد مي شويم ما نمي توانيم تنها طريقي كه ما ميتوانيم بطور معقولانه براي بهتر شد تغييري ايجاد كنيم يادگيري است هيچ فرايند در دسترس ديگري براي ما وجود ندارد .
اين دليل يادگيري را فرايندي فراگير ميسازد بعلاوه فعل يادگرفتن در تمامي اوقات د زبان ها با خود آگاه جاري ميشود « من امروز يادگرفته ام كه مهمترين جدول زماني قطار براي تابستان تغيير كرده است ».
« من واقعاً چيز جديدي درباره همسايمان ياد گرفته ايم » . « من چگونگي رشد و پرورش دادن گوجه فرنگي را ياد گرفته ام » و الي آخر . پس آنچه تعجب آور ميباشد اين است كه دولت بريتانياي كبير و هيأت هاي اداري ديگر درباره كاركنان بسياري كه « non-learner فاقد فهم و بي شعور اند صحيت ميكنند دقيقاً درهمان صفحه مجموعه فعاليت منظمو منسجم از فعاليت براي تعريف يادگيري اين نقل قول را از يك مطالعه تحقيقي منتشر ميكنند .
اكثريت وسيعي از افرادي كه از زمان مدرسه در يادگيري دريه متعهد نشده اند ، 33 درصد از كل افراد ، تمايلي براي دنبال كردن يادگيري بعد از مدرسه نداشتند ، عجيب است براستي آن كلا ً مزخرف و بي معني است و با فعاليت خودمان از تعريف يادگيري هنگامي كه مقايسه شده به هيچ وجه يك معني از آن درست استنباط نميشود كاركنان روزانه از زندگي
نسبتبه شخصيتخود بوده از غير عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بيمارى از سرى نوروزهاى شديد مىدانند كه تعادل روانى و رفتارى را از بيمار سلب و او را در سازگارى با محيط دچار اشكال مىسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشكار است. روانكاوان نيز وسواس را نوعى غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىكنند و آن را حالتى مىدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاى خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگيرد، آنچنان كه حتى اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را وامىدارد كه حتى رفتارى را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگى كار يا افكار خودآگاه است اما نمىتواند از قيد آن رهايى يابد. وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىكند و در بيمار مبتلاى به آن اين موارد ملاحظه مىشود : اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت. علائم ديگر:در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جايى، درآوردن جامه خود، بيقرارى، بهانهگيرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهايى،... متجلى مىشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست مىدهد كه نكند ديوانه شده باشد. انواع وسواس:وسواسهايى كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطهشان مىكند معمولا بصورتهاى زير است: وسواس فكرى: اين وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد كه برخى از نمونههاى آن بشرح زير است: انديشه درباره بدن: بدين گونه كه بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فكرى بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه مىكند و در صدد بهدست آوردن دارويى جديد براى سلامتبدن است. رفتار حال يا گذشته: مثلا در اين رابطه مىانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملى مىشود آيا درست مىانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟ در رابطه با اعتقادات: زمانى فكر وسواسى زمينه را براى تضادها و مغايرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسايلى در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد. انديشه افراطى: زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است كه گويى انديشه مزاحمى بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط مىسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد مىكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويى عقيدهاى افراطى پيدا مىكند بگونهاى كه طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاى دست نيابد. 2- وسواس عملى: وسواس عملى به شكلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد كه ما به نمونهها و مواردى از آن اشاره مىكنيم : شستشوى مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس مىدانند و اين بيمارى در نزد زنان رايجتر است. رفتار منحرفانه: جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و اين امر حتى در افرادى ديده مىشود كه هيچگونه نياز مادى ندارند. دقت وسواسى: نمونهاش را در منظم كردن دگمه لباس و... مىبينيم و وضعيت فرد بگونهاى است كه گويى از اين امر احساس آرامش مىكند. شمردن: شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نردهها با اصرار بر اين كه اشتباهى در اين امر صورت نگيرد. راه رفتن: گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از اين سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد. 3- وسواس ترس: صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو. 4- وسواس الزام: در اين نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و يا فكرى بيرون آورد و در صورت رهايى از آن فكر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد. وسواس در چه كساني بروز مي كند؟
اكثر مردم عضو سازمانهايي1 با ساختار رسمی و ساختار غير رسمي هستند. رابينز2 سازمان را اينگونه تعريف مي كند:
"سازمان پديده اي اجتماعي است كه به طور آگاهانه هماهنگ شده، داراي حدو مرزهاي نسبتاً مشخصي بوده وبراي هدف يا مجموعه اي از اهداف بر اساس يك سلسله مباني دائمي فعاليت مي كند."(رابينز، 1987 ص 3). در سازمانها به جز عامل حياتي مديريت، عنصر اساسي ديگري به نام «انسان ها» وجود دارند.
در واقع توفيق سازمانها مستقيماً به استفاده مؤثر از منابع انساني بستگي دارد. (حقيقي و ديگران، 1380). «رهبري» به عنوان يك كاركرد اجتماعي مهم، ميانجي بين اين دو يعني «مديريت» و «منابع انساني» است.
«رهبري»3 هنر مديريت است (دويتري4، 1984) به نحوي كه رهبري اثر بخش مي تواند در افراد كه به منظور تعيين و تحقق هدفها نفوذ كند و حس وفاداري وهمكاري همراه با احترام در آنها به وجود آورد. (دويتري، 1984 ترجمه ميرسپاسي ص 337). از سوي ديگر توانايي نفوذ در ديگران به وسيله قدرت بوجود مي آيد. (هرسي و بلانچارد5، ترجمه كبيري ص228).
پس قدرت به عنوان پديده اجتناب ناپذير ويژگي اساسي نقش مديراست كه اثر بخشي6 او را در سازمان فراهم مي سازد. قدرت در سازمان خود به خود پديد نمي آيد، بلكه سرچشمه هايي دارد كه هر يك در نوع رهبري مدیر اثر مي گذارد. (حقيقي و ديگران، 1380 ص 402) اهميت منابع قدرت7 براي يك مدير تا آنجا است كه حتي از حيث روابط انساني نيز به آن پرداخته شده است و ضرورت آن در جامعه امروزي ما به اثبات رسيده است. (گريفيث8، ترجمه بخشي ص 126).
__________________________________________
7. power resurce 4. daughtrey1. organization
2. ROBBINS 5. hersy/ BLanchard 8. Griffiths
3. Leadership 6. Effectivness
در عين حال هميشه بايد در سازمانهاي آموزشي و غير آموزشي اين نكته را مدنظر قرار دهيم كه آشنايي با شيوه و نوع كاربرد قدرت و استفاده صحيح از آن ما را در تحقق و تأمين هدفهاي سازمان كمك مي كند، نه خود قدرت. به اعتقاد ابراهام زلزنيك1 (1997) قدرت در دست افراد خطا و ريسك انساني به دنبال دارد و گاهي كاربرد نامناسب منابع قدرت از جانب مديران موجب فشارهاي روحي و رواني در سازمان مي شود كه باعث به خطر انداختن بهداشت رواني معلمان مي شود. در نتيجه ناگزير به استفاده از علم روانشناسي به منظور حل مسائل روحي و رواني در محيط سازماني خود هستيم. (ساعتچي، 1381).
يكي از مؤلفه هاي روانشناسي كه از دهه 1990ميلادي به بعد در ادبيات مديريت به كار رفته است هوش هيجاني2 است. (گلمن3وهمكاران، 1998). كه ارتباط مستقيمي با اثر بخشي سازمان دارد (چرنيس4،2001،ص8)و به بهبود عملكرد سازمان كمك مي كند.(Clophil, Dunstuble, 2004).
هوش هیجانی سعي در تشريح جايگاه و تفسير هيجانات و عواطف در توانمنديهاي اساسي دارد.5 (گلمن و ديگران (2002)، گلمن معتقد است هنگامي كه سعي در توضيح دلايل اثر بخشي رهبران بزرگ داريم و درباره استراتژي و بينش قوي صحبت مي كنيم، يك چيز مهمتر وجود دارد که: «رهبران بزرگ از طريق عواطفشان كار مي كنند.» (گلمن 2001).
در مجموع بايد گفت كه رهبري و رياست به معناي تسلط نيست بلكه هنر متقاعد كردن اشخاص براي كار در جهت يك هدف مشترك است. زيرا گلمن و همكارانش (2002) معتقدند رهبران كه از هوش هيجاني بهره مي گيرند و از رهبري هيجاني استفاده مي كنند الگوي سلامتي و روابط كاري مؤثر خلق مي كنند.
در نتيجه ضمن اينكه هوش هيجاني نقش مركزي درفرايند رهبري ايفا مي كند؛ (گورگي1 ، 2000) باعث تنوع در منابع قدرت مي شود، (كي يرستد2 ، 1999)، از اختلالات روانی پيشگيري اوليه به عمل مي آورد (بار- اون3، 1999) و باعث توانمندي انسان دربعد شايستگي هاي شخصي و اجتماعي مي شود. (گلمن، 1995)
با توجه به اينکه معلمين يكي از عناصر عمده در شكل گيري سازمانهاي آموزشي هستند و حمايت و نگهداري معلم از مهمترین وظيفه مـديران است (عسگريان، 1376)و با توجه به اهميت و ضرورت هوش هيجان که براي مديران هر سازمان به اختصار ذكر شد، مديران مدارس نه تنها بايد نسبت به هوش هيجاني دانش آموزان و معلمان حساس باشند بلكه بايد نسبت به هوش هيجان خودشان نيز حساس باشند و به استفاده درست آن توجه نمايند.
در اين تحقيق با توجه به اهميت هوش هيجاني مدير در رهبري مطلوب و با توجه به غیر قابل تفکیک بودن منابع قدرت مديران براي رهبري آموزشي محقق به بررسي رابطه هوش هيجاني آنان با منابع قدرت مي پردازيم.
_____________________________________________
1. George
2. Kierstead
3. Baron
بيان مسأله
قدرت1 در نزد همه انسانها و بالتبع در سازمانها وجود داد اما به رغم اين گستردگي ميزان آن در نزد افراد متفاوت است. تعاريف زيادي براي قدرت وجود دارد. براي مثال:
- تالکوت پارسونز2 معتقد است كه قدرت چيزي است كه به گسترده ترين شكل در جهان پخش شده است.
- راسل3 معتقد است كه قدرت ايجاد تأثيرات مورد نظر است (راسل 1938).
- رانگ4 قدرت را به كنترل مورد نظر و توفيق آميز ديگران محدود مي كنند (رانگ 1968).
- استگديل5 قدرت را ابزار رهبري مي داند كه با آن رهبر بر رفتار پيروان نفوذ مي كند. (استگديل 1974).
- و به تعريف فرنچ6 قدرتي كه A بر B دارد عبارت است از حداكثر نيرويي كه A مي تواند در B القا كند منهاي حداكثر نيرويي كه B مي تواند در جهت مخالف بوجود آورد (فرنچ 1956).
- حقيقي و همكاران قدرت را ويژگي اساسي نقش يك مدير مي داند كه زمينه اثر بخشي او را در سازمان فراهم مي سازد (حقيقي و همكاران 1382).
اما كاترين بنزينگر7 به فرآيند كسب قدرت و بكارگيري آن ديدگاهي خاص بخشيده است. (هرسی و بلانچارد ترجمه کبیری 1378).
بنزينگر قدرت را توانايي انجام كار به ميل خود مي داند (بنزينــگر 1982)، و متذكر مي شود مـيان قدرت شخصي (تخصص8 - مرجعيت9) و قدرت سازماني (مشروع10- پاداش11- اجبار12 ) تفاوتهاي عمده اي وجود دارد. او اختلافات ميان قدرت شخصي و قدرت سازماني را ناشي از آزادي انتخاب
در نفوذ مي داند.بنزينگر معتقد است قدرت سازماني شخص بايد به گونه اي آگاه سعي در ايجاد اطمينان و احترام در همكاران خويش كند. در اينجا منظور اين است كه مدير با قدرت سازماني نمي تواند اثر بخشي لازم را در رهبري داشته باشد. به همين خاطر به اعتقاد حقيقي و همكاران به كارگيري مؤثر قدرت چالشي دشوار براي رهبران و كاركنان سازمانها است. (حقيقي و همكاران 1382).
در نتيجه چنين به نظر مي رسد كه سازمانهاي پويا و در حال رشد آرام آرام از حالت اتكا به پايگاه هاي قدرت كه بر اطاعت و فرمانبرداري تكيه دارد دور مي شوند و به سوي پايگاه هاي قدرت كه هدفشان نفوذ در مردم است حركت مي كنند. (هرسي و بلانچارد 1939).
هرسي و بلانچارد قدرت را مسأله دنياي واقعي مي دانند و رهبراني كه قدرت را مي شناسند و مي دانند چگونه آن را به كار ببرند از كساني كه نمي دانند يا آن را به كار نمي برند اثر بخش تر مي داند.
از طرفي رهبر براي تأثيرگذاري بر افكار و اعمال ديگران ناگزير به استفاده از قدرت است.
از زاويه اي ديگر وجود قدرت در دست فرد خطا و ريسك انساني را در پي دارد،. (زلزنيك 1977) يعني كاربرد غلط آن ممكن است باعث به خطر افتادن بهداشت رواني كاركنان شود. هر مديري بايد بداند كه چگونه مي تواند ضمن داشتن قدرت، كارایی و بهداشت رواني كاركنان را نیز افزايش دهد. يكي از ويژگي هايي كه بر اساس شواهد در اين رابطه به مديران كمك مي كند هوش هيجاني
انسان درزندگي به دنبال معنايي مي گرددكه به خاطرآن زندگي مي كندوبارشدعقلاني فرددردوره نوجواني توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهم حقيقت ، زيبايي ومرگ ونيستي كه دركل معناي زندگي است جلب مي شود. نوجوان تمام روابط وباورهايي راكه دردوران كودكي بدون چون وچراپذيرفته است موردپرسش وترديدقرارمي دهدوسعي مي كندباتوجه به شخصيت شكل پذيرواستقلال جوي خودنظامي ازارزشها بدست آورد.
بنابراين دوران نوجواني به سبب تغييرات شديدجسماني ورواني وازطرف ديگرانتظاراتي كه خانواده وجامعه ازنوجوان داردوسايرعواملي كه درروندرشدوتكامل نوجوان تاثيرمي گذاردبرحساسيت اين دوره مي افزايد.
براين اساس مسئله پذيرش نوجوان ، حمايت ، راهنمايي ومساعدت به نوجوان دركسب هويتي مستقل وارزشمندازاهميت فراواني برخورداراست . نوجوان دراين دوره نيازمنددريافت رهنمودهاي اساسي جهت دستيابي به يك زندگي هوقمنداست . انسانهابه حفظ يكتايي وحدت ومركزيت خودتوجه دارنداما علاقمند به بيرون آمدن ازخودوارتباط باموجودات ديگروطبيعت هستند. انسانها براي كشف وجودخودعلاقمند ومايلندهويت شخصي خودراپيداكنندياخلق كنندوآغازاين علاقمندي به دوران نوجواني برمي گردد.
طبق نظريه اريكسون ، دراين دوران است كه فردنسبت به شخصيت خودآگاهي پيدامي كند ويك من [1] كه وحدت بزرگتري ازگذشته داردودرارتباط بايك گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب است دراوشكل مي گيرد.
دراين راستا ، عزت نفس ياارزش گذاشتن به ويژگيهاي خودكه يكي ازموضوعات مهم وقابل بحث درباره رشدخودمحسوب مي شودمي تواندبه شكل گيري يكيديگرازجنبههاي مهم رشدخودكه همان شكل گيري وتكوين هويت فردي است بيانجامد( براهني ، 1378 )
احساس عزت نفس درنوجوان ازنگرش والدين ومعلمين وهمسالانشان نسبت به آنهانشات مي گيرد. عزت نفس نتيجه ارزشيابي خودانگاره است .بيشترنوجوانان به طورفراينده اي يك خودايده ال راكه درمقايسه دايمي باخودواقعي انسان است درخويشتن رشدمي دهند. نتيجه اين ارزشيابي ، احساس خوب بودن ياخوب نبودن است.
همزمان بافاصله گرفتن ازبزرگسالان ومبارزه براي استقلال دراوايل نوجواني خودآگاهي وانتقادازخوددرنوجوان زيادمي شود. خيال پردازي وآزمايشهاي واقعي ورقابت پيشگي اواسط نوجواني بتدريج به رشدعزت نفس منجرمي شود.
همان طوركه گفته شد، تثبيت هويت درسنين جواني رخ مي دهد. دراين دوره معمولااستقلال كامل ازوالدين وتصميم گيري شخصي براي قبول مسيوليت زندگي حاصل مي شود. توانايي جوانان براي درنظرگرفتن تمام جوانب مسايل ويافتن دانش نسبتاوسيع درباره هنجارهاي اخلاقي واجتماعي وآگاهي ازضرورت يكپارچه بودن شخصيت بزرگسالي ، زمينه هاي لازم رابراي آنان فراهم آورده ،تابه تثبيت هويت وانجام خودبرسند.
دراين دوره هويت شخصي آنان به صورت باورهاي عملي وارزشهاوطرح وبرنامه مشخص زندگي جلوه گرمي شود( لطف آبادي ، 1378 )
به طوركلي ، هويت نه تنهاداراي بعدشخصي وفردي است بلكه داراي بعداجتماعي وجمعي نيزمي باشد.( هور، 1991 ، به نقل ازرايس ، 2001 )
هويت شامل اجزابسياري ازجمله جنسي ، اجتماعي ، فيزيكي ، رواني ، اخلاقي ، ايديولوژيك وشغلي وحرفه اي است كه مجموعه اين اجزاخودراتشكيل مي دهد.
( مارسياوهمكاران ، 1983 )
بطورخلاصه مي توان اظهارداشت كه درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگي رشدشخصيت ونقش مهم آن درتبين وتشريح اختلالات روان شناختي مطالبي بيان شد. چراكه ازديربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهي درتعيين مسيربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه ديگركه درطول تاريخچه روان شناسي بحثهاونظريات فراواني رابه خوداختصاص داده است « هويت »و « عزت نفس » مي باشدكه درتمامي اختلالات رواني داراي نقش تعيين كننده اي هستند. همچنين اين دومسئله بيشترخودرادردوره نوجواني وجواني نشان مي دهدونقش كليدي دراين دوران ايفامي كند. آنچه كه درواقع ، پژوهش حاضربايدجوابگوباشد، ميزان همبستگي وچگونگي ارتباط هريك ازپايگاههاي هويت باعزت نفس مي باشد.
همان طوركه درفصل هاي گذشته راجع به آن بحث شدمادراين پژوهش ازنظريات روان شناسان بسياري سودجستيم .
مارسيا درمطالعاتش به اين نتيجه رسيدكه افرادپايگاههاي تعليق داراي منابع دروني اطمينان وامنيت وعزت نفس پايدارهستندوافرادپايگاه ممانعت وپراكندگي فاقدچنين منابعي هستند. ( مارسيا به نقل ازكروگر،1979 )
درمطالعه اي ديگر، كرامر، متذكرشدكه افرادپايگاههاي هويت ممانعت ودستيابي هردوازعزت نفس بالايي برخوردارنددرصورتي كه افرادپايگاههاي تعليق وپراكندگي كه فاقدتعهدهستندازعزت نفس پاييني برخوردارند( كرامر، 1997 )
گلاسردوسيني درموردروابط متقابل عزت نفس وهويت مي نويسند: « چگونگي برداشتهاونظريات ديگران نسبت به مادرروشن كردن هويت مانقش عمده اي برعهده دارد. ارزشيابي هاي ماازخودمان درارتباط باشرايط زندگي ، اوضاع اجتماعي واقتصادي نيزمبين هويت ماست وهمچنين تصورات مادرباره وضع جسماني وشيوه لباس پوشيدن ، نوع هويت مارادرمقايسه باديگران نشان مي دهد»( گلاسروكرسيني ، 1975 ، 1973 )
فصل دوم كه شامل عناويني ازجمله موضع گيري هاي نظري درخصوص هويت وعزت نفس كه خودشامل بخشهايي ازقبيل تعريف هويت وعزت نفس مي باشد كه دراين بخش به تعريف مفهوم هويت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شكل گيري هويت پرداخته مي شودطبق نظريه اريكسون درموردرشدرواني اجتماعي انسان ، پنجمين مرحله ازرشدرواني – اجتماعي « شكل گيري هويت » درمقابل پراكندگي مي باشد.اودراين مورد تاكيدداردكه مراحل رشد هريك بطور مجزادردرون خودپايان نمي يابدبلكه بهم پيوسته ووابسته است . عوامل مختلفي برشكل گيري هويت تاثيرمي گذاردازجمله :عوامل شناختي ، والدين ، مدرسه وعوامل اجتماعي – فرهنگي ، تربيت تولدوفاصله سني فرزندان دررفتارخودنوجوان وخيال پردازي هاو…
دربخش بعدي نيزبه نظريه هاي مربوط به هويت ازجمله نظريات بلوز – كگان – لووينگر – اريكون – گلاسر پرداخته مي شود وهمچنين دربخش بعدي به نظريه هاي مربوط به عزت نفس ازجمله نظريات مردم – اريكسون – بندورا – كلي – مزلو وراجرز
ودردوبخش پاياني به مباحثي ازجمله يافته هاي پژوهش درخصوص موضوع ونتيجه گيري نيزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفي مي كند. اين روش به صورت همبستگي مي باشدودرنمونه گيري نيزازروش نمونه گيري خوشه اي استفاده كرده ايم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پيش دانشگاهي وسوم دبيرستان منطقه يك مشهدمي باشندكه ازميان اين تعدادما160 نفررابه عنوان حجم نمونه دراختيارگرفتيم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من وديگري آزمون عزت نفس كوپراسميت – اجراي ازمون گروهي بودوداخل كلاس وحدود20 الي 25 دقيقه وقت لازم بودتاازموني به هردوازمون پاسخ دهد.براي تحليل داده هاازضريب همبستگي پيرسون استفاده كرديم وبراي بررسي تفاوت ميان گين هانيزازازمون استفاده نموديم .
فصل چهارم نيزشامل دوبخش مي باشدكه مربوط بررسي جهت شناختي وپس بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش است دربررسي جهت شناختي عنوان شدكه تعدادآزمودني ها160 نفربودندوهمگي مونث وازاين ميان 151 نفرمجردو9 نفرمتاهل بودندودربخش بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهريك ازپايگاههاي هويت پرداخته شده است .
يادگيري فعال زماني اتفاق مي افتد که فراگيران فرصت بيشتري براي ارتباط تعاملي با موضوع دوره برقرار نمايند و به توليد علم تشويق شوند تا فقط دريافت کننده علم باشند. در يک محيط فعال يادگيري معلمان تسهيل کننده يادگيري هستند تا اينکه يادگيري را به فراگيران ديکته نمايند.
چرا يادگيري فعال؟
تحقيقات نشان داده که يادگيري فعال يک روش آموزشي استثنائي موثر است. بدون توجه به اين موضوع، زماني که يادگيري فعال با آموزش هاي سنتي (مانند سخنراني) مقايسه مي شود، فراگيران مطالب بيشتري را ياد مي گيرند و اطلاعات زماني طولاني تري باقي مي ماند و فراگيران بيشتر از کلاس و دوره آموزشي لذّت مي برند.
چگونه يادگيري فعال را در کلاس درسمان وارد نمائيم؟
به کار بردن روش هاي يادگيري فعال در کلاس درس مي تواند بيان کننده مشکلاتي براي معلمان و فراگيران که به اين شيوه آموزشي عادت نکرده اند باشد. معلمان از مقداري از کنترل خود بر کلاس صرف نظر نموده و بيشتر به عنوان تسخيل کننده عمل مي نمايند و مسئوليت فراگيران براي اينکه چه چيز و چطور مطالب را فراگيرند افزايش مي يابد. يادگيري فعال نيازمند اين است که فراگيران در کلاس فعال باشند. سعي کنيد از تکنيک ها و روش هايي که به فراگيران فرصت يادگيري فعال را مي دهد، استفاده نمائيد.
همفکري:
يک نمونه ساده از فعاليت هايي است که شما در چهارچوب کلاس مي توانيد از آن استفاده نماييد. زماني را در اهميت و فراگيران قرار دهيد تا درباره عنوان فکر نمايند و سپس بحث کوتاهي با فردي که مجاور اوست انجام دهند و سپس ديگران را در نتايج سهمي کند.
کاغذ يادداشت:
فرصتي را براي فراگيران براي سنتي و همچنين دانش و رسيدن سوالاتي که پاسخ داده نشده است، فراهم نماييد در چند دقيقه پاياني کلاس از فراگيران خواسته شود که به اين سوالات پاسخ دهند به عنوان مثال مهمترين چيزي که شما امروز ياد گرفته ايد چه بوده است؟ چه سوالات مهمي وجود دارد که بدون پاسخ باقي مانده است؟
تنوع اين سوالات و پاسخ هايي که در ذهن فراگير بوجود مي آيد فرآيند يادگيري فراگيران شما را افزايش مي دهد و اين امر بازخورد از درک آنان در مورد موضوع فراهم مي نمايد.
فعاليت هاي نوشتداري:
به طرق مختلف به فراگيران فرصت دهيد تا در مورد فرآيند اطلاعات فکر کنند براي مثال: علاوه بر يک کاغذ کوچک شما مي توانيد يک سوال مطرح نمائيد و سپس زماني را به فراگيران بدهيد تا هر چه مي خواهند در مورد آن بنويسند. شما همچنين مي توانيد به فراگيران زماني را براي نوشتن مطالب درباره عنوان را بدهيد.
بارش افکار:
بارش افکار از نمونه روش هاي ساده ديگري است که شما مي توانيد همه کلاس را وارد بحث نمائيد يک عنوان و يا مسئله مطرح نمائيد و بخواهيد از فراگيران که وارد و درگير مسئله شوند. هر نظري که ارائه مي شود را روي تخته بنويسيد.
بازيها:
بازي ها مربوط به يک عنوان يا يک موضوع مي تواند به آساني وارد برنامه يک کلاس شوند تا يادگيري فعال در شرکت کنندگان پروش دهد. بازي ها شامل جور کردني، بازي هاي اسرار آميز، رقابت گروهي و حل پازل مي باشد.
بحث و مناظره:
در کلاس مي تواند ابزار موثري براي تشويق فراگيران به فکر کردن درباره چند ديدگاه در يک زمينه باشد.
کار گروهي:
به شرکت کنندگان اسکان صحبت کردن، ارائه ديدگاههاي مشخصي و مهارت کار با ديگران را بدهيد همکاري در کار گروهي نياز دارد که همه اعضاء گروه براي کامل نمودن يک تکليف با هم کار نمايند و کلاس را به گروه هاي 5-2 نفر تقسيم نمائيد. به هر گروه مقاله براي خواندن، سوالاتي براي پاسخ دادن و بحث کردن و اطلاعاتي براي ارائه و موضوعاتي براي ياددهي به گروه هاي ديگر بدهيد.
مطالعات موردي:
با استفاده از يک داستان واقعي در مورد اتفاقاتي که در مدرسه، جامعه، خانواده يا شخصي وجود دارد به فراگيران اين امکان را بدهيد تا دانش کلاس را با دانسته هاي خود در شرايط دنياي واقعي، عملکردها و نتايج تلفيق کنند.
يادگيري فعال
عضو شماره 1
شيوه هاي انتقال تصميم گيريهاي مربوط به يادگيري به ياد گيرنده ، فکر فيلسوفان آموزش و پرورش را از زمانهاي قديم يعني از زمان افلاطون وسفراط تا کنون به خود جلب کرده است. با وجود حضور هميشگي و نيروهاي اجتماعي ،
پايان نامه كارشناسي بررسی مسائل ومشکلات مدیران گروههای آموزشی
این متن شامل 71 صفحه می باشد
E درانجام هر کاری وتحقق بخشیدن به اهداف کم وبیش مشکلاتی پیش روی مجریان امرخواهد بود .مسلماً گستردگی کارموجب افزوده شدن بر میزان مسائل ومتعاقباٌ حجم مشکلا ت خواهد شد .آن چه که باید بیشتر به آن توجه نمود این است که در انجام کارهای بزرگ وخطیر ،علی رغم اینکه وجود مشکلات اجتناب ناپذیر می نماید ،کوچکترین مشکلات پیامدهایی راخواهند داشت که چون نوع کار ارزش بالایی دارد ،این پیامدها نیز چشمگیرتر جلوه می نمایند .درواقع می توان گفت که اگر به ارزش کار توجه شود ،مشکلات بزرگ درکارهای کوچک شاید قابل چشم پوشی باشند اما مشکلات کوچک درکارهای بزرگ وشایسته نباید نادیده گرفته شوند وبا دیده غفلت از آنها گذشت .درک گذشته بشری به مانشان می دهد که پیشبرد کارها وتحقق اهداف همواره مستلزم سازماندهی امور می باشد .بر این اساس سازمانهای مختلف جهت تحقق اهداف مختلف به منصه ظهور می رسند .هدف توسعه وپیشرفت درهر جامعه مسلماٌ با ارزشترین هدف هر جامعه به حساب می آید وتحقق این هدف را باید سازمانهایی بر عهده گیرند . شاید بتوان گفت که مراکز علمی وپژوهشی وبخصوص دانشگاهها مهمترین مؤسساتی می باشند که می توانند بیشترین کمک راجهت محقق ساختن این هدف داشته باشند .اینکه جامعه تا چه اندازه ودرکدام زمینه ها بتواند پیشرفت وتوسعه یابد ،دردرجه اول به عملکرد همین مؤسسات وابسته باز می گردد .به عبارتی می توان گفت هر اندازه زمینه لازم برای فعالیت مؤسسات علمی وپژوهشی بیشتر فراهم گردد ،می توان عملکرد بهتری رااز آنها انتظار داشت .
همان طور که اشاره شد هر اندازه نوع کار خطیر وبا ارزشتر باشد وجود مشکلات حتی درسطح پایین ،لطمات بیشتری خواهد داشت .حال با توجه به رسالت عظیم دانشگاهها باید دید که چه مشکلاتی پیش روی این مراکز وجود دارد .
هدف ارزشيابي
هدف از انجام این پروژه « بررسی مسائل ومشکلات مدیران گروههای آموزشی » می باشد ،که البته دامنه آن محدودبه مسائل ومشکلات مدیران گروههای آموزشی دودانشکده علوم انسانی واجتماعی ودانشکده هنر دانشگاه مازندران می باشد .شاید برای این پروژه سطح بالایی درنظر نگیریم ،اما مصاحبه ها ومسائلی که در این پروژه به آنها پرداخته شده ، می تواند هشداری باشد برای تمام کسانی که به هر نحوه دربه انجام رسیدن فعالیتهای دانشگاهی نقش ایفا می کنند وبا تلاش خود به انحاء مختلف دراین راه تآثیر می گذارند .اما چرا هشدار ؟
همان طور که اشاره شد نقش واهمیت دانشگاهها تا به آن اندازه است که حتی کوچکترین مشکلات درسطح وعمق بیشتری بر عملکرد آن لطمه وارد می سازد.ازطرف دیگر،عاملین اصلی این نهاد که نقش اصلی درتحقق اهداف آن ایفا می کنند –گروههای آموزشی – تحت تآثیر عوامل اجرایی دچار مشکل می شوند .بنابراین پیداست که توجه به عوامل مختلف ونقشی آنها بر این نهاد می گذارند ازاهمیت زیادی برخوردار می باشد .
محدوديتهاي طرح ارزشيابي
دراینجا لازم می دانیم که به برخی ازمشکلاتی که درانجام پروژه پیش روی ما قرار داشت اشاره کنیم .برای نمونه می توان گفت که ما حتی برای بدست آوردن چارت سازمانی وشرح وظایف گروهها با وجود اینکه به جاهای مختلفی –ازجمله دبیرخانه ومسؤول آموزش دانشکده علوم انسانی واجتماعی – مراجعه کردیم موفق به کسب آنها نشده وازاینکه خواسته باشیم ازاین طرق به کسب منابع بپردازیم منصرف شدیم .ازدیگر مشکلات ما مدیران گروهها بود که حتی دربرخی مواقع بر تعیین وقت قطعی جهت انجام مصاحبه می بایست دو یاسه هفته را پشت سر می گذاشتیم تاموفق به انجام مصاحبه می شدیم .با این وجود ازبین گروههای آموزشی مادرنهایت موفق به انجام مصاحبه با مدیران گروههای مدیریت ،اقتصاد نظری واقتصاد بازرگانی ،نشدیم .همین وقت گرفتن ها وانجام مصاحبه قسمت اعظم وقت پروژه را به خود اختصاص داده .علی رغم این مسائل بررسی مسائل ومشکلات دیگر مدیرگروهها به اتمام رسید ودرپروژه گزارش شده است.
¯ عوامل مورد ارزشيابی
ملاکهای انجام کار پروژه بررسی عوامل زیر به حساب می آید :
بررسی مسائل ومشکلات مختص هر یک ازگروهها در زمینه های آموزشی
بررسی مسائل ومشکلات پژوهشی هریک از گروههای آموزشی
بررسی مسائل ومشکلات اداری ومالی هر یک ازگروهها
بررسی زمینه های ارتقاء درهر یک ازگروهها
بررسي مشكلات كالبدي و فضاهاي آموزشي هر يك از گروه ها
توصيف نظام (برنامه )
همانطورکه دربالا اشاره شد مسائل ومشکلات گروهها در5 زمینه عمده مطرح گردیده است . درمورد اول ،یعنی مسائل ومشکلات آموزشی گروهها مسائل مربوط به اساتید ،دانشجویان وبرنامه درسی گروه مورد بحث وبررسی قرار می گیرد ومسائلی که به عنوان مسائل آموزشی گروهها درمصاحبه مورد توجه قرار می دهیم شامل همین موارد – والبته مسائلی که خود مدیرگروه احتمالاً میافزاید-می باشد .
درمورد دوم یعنی مسائل ومشکلات پژوهشی گروهها لازم بود تا ابتدا درهر گروه زمینه های پژوهشی گروهها مطرح شود وسپس مشکلات پیش روی گروهها دراین خصوص بررسی گردد .بنابراین به تشخیص خود مدیرگروه زمینه های پژوهشی مطرح و توضیحات لازم ارائه می گردد .
درمورد سوم یعنی مسائل ومشکلات اداری ومالی ابتدا الزامات گروه دراین زمینه مشخص شده وخود مدیر گروه دراین زمینه توضیحات لازم را ارائه می دهد .
درارتباط با مورد آخر یعنی زمینه های ارتقاء گروه ،اینکه با توجه به وضعیت موجود چه پیشنهادی جهت ارتقاء می توان ارائه داد مورد بررسی قرار می گیرد .دراین ارتباط مدیر گروه با توجه به قابلیتهای گروه وزمینه هایی که می توان برای ارتقاء گروه درنظر گرفت ،به تشخیص خود این زمینه ها را برای ما طیّ مصاحبه مطرح می کند .
سوالهاي مورد ارزشيابي
بنابراین مادر این پروژه درپی این نکات می باشیم که :
- چه مسائل و مشکلاتی درزمینه آموزشی برای هر یک ازگروهها مطرح است ؟
- چه مسائل و مشکلاتی درزمینه پژوهش برای هر یک ازگروهها مطرح می باشد ؟
- مسائل ومشکلات اداری و مالی گروهها کدامند ؟
- چه زمینه هایی برای ارتقاء هر یک ازگروهها وجود دارد ؟
برای پاسخگویی به سؤالات فوق ویافتن مسائل ومشکلات گروهها داده های مورد نیازما برگرفته
در این تحقیق قصد داریم در مودوانشناسی زبان (psycholinguistics) بپردازیم که نام شاخه علمینسبتاً جدیدی است که از محل تلاقی زبانشناسی و روانشناسی جوانه زده است. موضوع این علم مطالعه جنبههای ذهنی زبان، یا به بیان دیگر، رابطه ذهن و زبان است. پیشرفت عصب- روانشناسی (نوروپسیوکولوژی) هنوزبه آنجا نرسیده است که ما را از کاربرد واژه «ذهن» بینیازکند. هنوز راه درازی در پیش است تا ما به همه اسراری که در کاسه سرمان نهفته است پی ببریم و بتوانیم آزادانه به جای ذهن، کلمه مغز را به کار ببریم. با اینهمه، تصور نمیکنم در بین کسانی که با اینگونه مسائل سروکاردارند تردیدی وجود داشته باشد که بدون مغز چیزی به نام ذهن وجود ندارد. فهرست مطالب تولید و ادراک گفتار زبان و حافظه آسیب شناسی زبان دو زبانگی و چند زبانگی فراگیری زبان دوره حساس زبان آموزی زبان و نظامهای ارتباطی جانوری
مقاله اگر هدف ترتیب است تنبیه بدنی چرا؟ در 76صفحه word قابل ویرایش با فرمت doc
فهرست
مقدمه
چكیده تحقیق
رهنمودها و سفارشات دینی
ناسازگاریها و انگیزههای آن در خانه و مدرسه
نبود اتاقهای مشاوره و مشاور
نتیجهگیری رهنمودها و سفارشات دینی لزوم شناخت تفاوتهای فردی و جلوگیری از آموزشهای غلط اثرات سوء تنبیه بدنی و علل بكارگیری تنبیه پیشنهاداتی در امر تربیت زیرنویسهای این تحقیق فهرست منابع و ماخذ
مقدمه
«... یكی از نهادهای مهم اجتماعی، نهادآموزش و پرورش است كه مسئولیت مهمی را در تربیت كودكان، نوجوانان، جوانان بر عهده دارد.
امروزه آموزش و پرورش بیشتر به شكل رسمی و شهری و سازمان یافته در سطحی گسترده جریان داشته و ارتباطی تنگاتنگ با رشد اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی دارد. نگاه گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عاملی موثر در فعلیت بخشیدن به امكانات بالقوه و ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان،ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در اجزاء برای زندگی و بالاخره تسهیل سیر حركت وجودی آدمی به سوی كمال و قرب الیالله، اهمیت امروزه این نهاد اجتماعی را بیش از پیش نشان میدهد.
و كل نظام آموزش و پرورش، در حقیقت نظامی است تربیتی كه امروزه روی فرد انسانی پیاده میشود و این انسان با صفات و ویژگیهای متعدد و متنوعی كه دارد، موجودی بسیار پیچیده و استثنایی است كه تربیت و هدایت وی بدون شناخت دقیق این صفات به درستی و آسانی مقدور نخواهد بود.
شناخت، تنها از راه مطالعه چند كتاب با چند مورد خاص پیدا نمیشود، بلكه به ممارست و عمل نیاز دارد. و تربیت (آموزش و پرورش) با كوشش برای تغییر رفتار فرد، هنگامی و در صورتی موفقیتآمیز خواهد بود كه مربی، اعم از مادر و پدر و معلم موضوع تربیت را درك كند و او را انسانی بارآورد كه لازمه یك جامعه ایدهآل باشد.
انسان شدن یا به خصایص انسانیت دست یافتن و آراسته شدن جز از راه «تربیت سالم» امكان ندارد. تربیتی كه به كلیت رفتار انسان توجه دارد و بهرهمندی از زندگی سالم را هدف عمده خود تلقی میكند. تربیتی كه امروز انسان را فدای آینده نمیكند بدون این كه از آینده او ارزش حیاتی آن غافل باشد.
البته نباید از نظر دور داشت كه نهاد آموزش و پرورش از نظر تربیتی پس از خانواده قرار دارد. همچنان كه از دیدگاههای متفاوت و مستند علوم زیستی- تربیتی از جمله روانشناسی، تربیت اولیه كودك و خودآدمی در محیط خانواده پایهریزی میشود كه بعد از آن طبعاً وارد خانه دوم یعنی مدرسه شده و بعد به اجتماعی بزرگتر از هر دو اجتماع قبلی به نام جامعه قدم میگذارد.
پس خانواده به عنوان نخستین گروه راهنمایی - تربیتی، با دوامترین عاملی است كه در رشد شخصیت تاثیر میگذارد. تاثیر خانواده بخصوص در شیئی اولیه كودك نقشپذیری بیشتری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است. كودك در محیط خانوادگی خود و به وسیله آن با زندگی جمعی و فرهنگی جامعه خود آشنا میشود.....
چكیده تحقیق
در تربیت، تنبیه به میزانی است كه نوجوان را به خطای خود آگاه و راه آینده او را روشن كند امری ضروری است. ولی زیادهروی در معنی و توجیه تنبیه به نفع خود و متوسل شدن به كتك آن هم متناسب با میزان جرم خود دانشآموز غلط است.
در فصل مربوط به تنبیه و علل بكارگیری آن بطور گذرا اشاره شده است كه تنبیه همه گاه به صورت زدن نیست؛ و تازه اگر كتك زدن هم ضروری باشد باید در مرحله نهایی تدابیری اندیشیده شود برای ایجاد اتاقهای مشاوره و یا ارجاع افراد به هستههای مشاوره متمركز در ادارات و یا مراكز توانبخشی و روانكاوی.
و در مورد تنبیهاتی كه به طریق ملامت و سرزنش صورت میگیرد آن هم در حضور جمع - فرق نمیكند در كلاس باشد و یا در جمع دبیران اتاق مدیر و یا در جمع در و همسایه ونزدیكان- نوعی افراط در تنبیه است كه موجب پیدایش عقده از دبیران واولیای مدرسه و اجتماع و دلسردی از تحصیل و زندگی را موجب میشود.
نوجوان بدین گونه یا از مدرسه میگریزد یا در برابر مربی و مربیان مربوطه میایستد و آنچه نباید بشود پیش خواهد آمد.
در طبقات پایین و فقیر جامعه رفتارها و نگرشهای نامطلوب خانوادهها مسائل كودكان و نوجوانان را دو چندان میكند. بویژه اگر تنبیه بدنی و ارضا نشدن نیازها و خواستههای فوری آنان همراه باشد. در این گونه خانوادهها چون كسب علم و معرفت هدفهای دراز مدتی را دنبال میكند، مورد توجه قرار نمیگیرد.....
در این محصول از سری محصولات موفقیت سایت ماه و مهر قصد داریم کتابی بسیار عالی و کاربردی رو در حوزه موفقیت به شما عزیزان معرفی کنیم. این کتاب با تحت عنوان «۲۳ راه غلبه بر تنبلی» می باشد که توسط آقای اس.جی اسکات نوشته شده است.
در کتاب صوتی 23 راه برای غلبه بر تنبلی ذکر شده که چگونه به تعویق انداختن کارها سبب تلنبار شدن حجم زیادی از کارهای نیمهتمام میشود و در ادامه به شما میآموزد که برای جلوگیری از به تعویق انداختن کارهایتان چه اقداماتی انجام دهید. نویسنده در این کتاب معتقد است که یکی از دلایل اصلی تنبلی، نداشتن اهداف بلندمدت و کوتاهمدت در زندگی است. شما میتوانید پس از مطالعه این کتاب و با بهرهمندی از 23 راهکار ارائه شده در این کتاب از زمان خود به بهترین شکل ممکن استفاده نمایید و شاهد تغییر و تحولات قابلتوجهی در زندگی خود باشید. اگر شما نیز فکر میکنید که به دلیل تنبلی از کارهای روزانه خود عقب افتادهاید؛ به طوریکه کارهای امروز خود را به فردا موکول میکنید شنیدن کتاب صوتی 23 راه برای غلبه بر تنبلی را از دست ندهید
مشخصات کتاب
نویسنده: اس. جی. اسکات
مترجم: امیرحسین میرزائیان
راوی: فرانک یوسفی
مدت: 2 ساعت و 59 دقیقه
حجم دانلود: 130 مگابایت
تعداد فصل: 27
ژانر: روانشناسی و خودشناسی
ناشر پندار: تابان
ناشر صوتی: جیحون
سال انتشار: 1390
سال انتشار صوتی: 1396
زبان: فارسی
این کتاب به شما میآموزد چگونه برای هر یک از کارهای روزانه خود نظیر کار، روابط شخصی، ورزش و... برنامهریزی درستی انجام دهید. محتوای کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی بر روی اقداماتی که شما انجام میدهید، تمرکز میکند. این کتاب به شما یاد میدهد که به جای استفاده از استراتژیهای بیش از حد متفاوت که به ندرت در دنیای واقعی قابل اجرا هستند از راهکارهای ساده و درعینحال قابل اجرا استفاده نمایید.
وسواس در چه كساني بروز مي كند؟ الف) در رابطه با سن
ب) در رابطه باهوش:
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصيت و محيط:
الف) وراثت:
ريشههاى خانوادگى وسواس
الف) وراثت:
- شيوه تربيت
- دوران كودكى
ب) تربيت :
1- دوران كودكى
2- شيوه تربيت
كودك
3- تحقير
4- ناامنىها
5- منعها
6- خانواده افراد وسواسى
درمان
1- تغيير آب و هوا
2- تغيير شرايط زندگى
3- ايجاد اشتغال و سرگرمى
4- زندگى در جمع
5- شيوههاى اخلاقى
6- تنگ كردن وقت
7- زيرپاگذاردن موضوع وسواس
شيوههاى اصولى در درمان وسواس
وسواس چيست و چگونه آنرا درمان كنيم؟
وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبتبه شخصيتخود بوده از غير عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بيمارى از سرى نوروزهاى شديد مىدانند كه تعادل روانى و رفتارى را از بيمار سلب و او را در سازگارى با محيط دچار اشكال مىسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشكار است. روانكاوان نيز وسواس را نوعى غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىكنند و آن را حالتى مىدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاى خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگيرد، آنچنان كه حتى اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را وامىدارد كه حتى رفتارى را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگى كار يا افكار خودآگاه است اما نمىتواند از قيد آن رهايى يابد. وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىكند و در بيمار مبتلاى به آن اين موارد ملاحظه مىشود : اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت. علائم ديگر:در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جايى، درآوردن جامه خود، بيقرارى، بهانهگيرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهايى،... متجلى مىشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست مىدهد كه نكند ديوانه شده باشد. انواع وسواس:وسواسهايى كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطهشان مىكند معمولا بصورتهاى زير است: وسواس فكرى: اين وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد كه برخى از نمونههاى آن بشرح زير است: انديشه درباره بدن: بدين گونه كه بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فكرى بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه مىكند و در صدد بهدست آوردن دارويى جديد براى سلامتبدن است. رفتار حال يا گذشته: مثلا در اين رابطه مىانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملى مىشود آيا درست مىانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟ در رابطه با اعتقادات: زمانى فكر وسواسى زمينه را براى تضادها و مغايرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسايلى در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد. انديشه افراطى: زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است كه گويى انديشه مزاحمى بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط مىسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد مىكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويى عقيدهاى افراطى پيدا مىكند بگونهاى كه طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاى دست نيابد. 2- وسواس عملى: وسواس عملى به شكلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد كه ما به نمونهها و مواردى از آن اشاره مىكنيم : شستشوى مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس مىدانند و اين بيمارى در نزد زنان رايجتر است. رفتار منحرفانه: جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و اين امر حتى در افرادى ديده مىشود كه هيچگونه نياز مادى ندارند. دقت وسواسى: نمونهاش را در منظم كردن دگمه لباس و... مىبينيم و وضعيت فرد بگونهاى است كه گويى از اين امر احساس آرامش مىكند. شمردن: شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نردهها با اصرار بر اين كه اشتباهى در اين امر صورت نگيرد. راه رفتن: گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از اين سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد. 3- وسواس ترس: صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو. 4- وسواس الزام: در اين نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و يا فكرى بيرون آورد و در صورت رهايى از آن فكر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد. وسواس در چه كساني بروز مي كند؟ الف) در رابطه با سن تجارب حيات عادى افراد نشان مىدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد مىكند. اگر در آن ايام شرايط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پديد مىآيد وگرنه بيمارى سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايى كه خود بيمار به ستوه مىآيد. ب) در رابطه باهوش: بررسيهاى علمى نشان دادهاند كه وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهايى كه داراى هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كمهوشى شان شود. ج) در رابطه با اعتقاد: د) در رابطه با شخصيت و محيط: تجارب نشان دادهاند آنهايى كه در زندگى شخصى حساسترند امكان ابتلايشان به بيمارى وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزندانى كه والدينشان معمولا محكومشان مىكنند اين بيمارى بيشتر ديده مىشود. پارهاى از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتى صفات ژنتيكى، روابط همگن خويى و محيطى در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاى يكسان بيشتر ديده مىشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاى اساسى و كلى اين امر كاملا مشهود نيست. مساله شخصيت را اگر با دامنهاى وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتى در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيمارى هيسترى است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتى در بين افراد هوشمند هم بميزانى قابل توجه ديده مىشود.
تحقیق تأثير آموزش مهارت هاي زندگي در سلامت روان افراد
مقدمـه
روان شناسان در دهه هاي اخير در بررسي اختلالات رفتاري و انحرافات به اين نتيجه رسيده اند كه بسياري از اختلالات و آسيب ها در ناتواني افراد در تحليل صحيح و مناسب از خود و موقعيت خويش ، عدم احساس كنترل ، و كفايت شخصي جهت رويارويي با موقعيت هاي دشوار و عدم آمادگي براي حل مشكلات و مسائل زندگي به شيوه مناسب ، ريشه دارد . بنابراين با توجه به تغييرات و پيچيدگي هاي روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعي ، آماده سازي افراد به خصوص نسل جوان جهت رويارويي با موقعيت هاي دشوار امري ضروري به نظر مي رسد . در همين راستا روان شناسان با حمايت سازمان هاي ملي و بين المللي ، جهت پيشگيري از بيماريهاي رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي آموزش مهارت هاي زندگي را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اند . ( طارميان و همكاران 1378 ، ص 14 )
آنچه امروزه تحت عنوان مهارت هاي زندگي مشهود است تنها حاصل كار پژوهشگران عصر حاضر نيست بلكه بسياري از اين مهارتها در لابلاي تعاليم الهي بخصوص در قرآن و احاديث معصومين بيان شده است . به طوري كه تلاش براي برقراري ارتباط مفيد و مؤثر با ديگران ، خودشناسي و توجه به ارزشها كه از فصول اساسي درس مهارتهاي زندگي است به كرات در قرآن ، نهج البلاغه ، و صحيفه سجاديه و احاديث منقول از ساير معصومين مورد تأكيد قرار گرفته است . ( همان منبع ص 45 )
هدف اصلي سازمان بهداشت جهاني از ايجاد طرح مهارت هاي زندگي در زمينه بهداشت رواني اين است كه جوامع مختلف در سطوح جهان نسبت به گسترش ، به كارگيري و ارزيابي برنامه آموزش مهارتهاي زندگي را متمركز بر رشد توانائي هاي رواني مانند حل مسئله ، مقابله با هيجانات ، خود آگاهي ، سازگاري اجتماعي و كنترل استرس بين كودكان و نوجوانان است اقدام نمايند . ( ناستاسيا 1998 مقاله )
با توجه به نقش مهم مدارس در تأمين بهداشت رواني دانش آموزان ، برنامه آموزش مهارتهاي زندگي روش مؤثري در جهت رشد شخصيت سالم دانش آموزان و تأمين و حفظ بهداشت رواني دانش آموزان تلقي مي شود . به اين ترتيب مدارس به جاي اين كه تنها بر افزايش عملكرد تحصيلي دانش آموزان تمركز نمايند بايد بر تأمين و حفظ روان آنان نيز تأكيد نمايند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذكور انجام دهند چرا كه اگر هدف فوق تحقق يابد بسياري از مشكلات تحصيلي و آموزشگاهي نيز خود به خود كاهش مي يابند . ( همان منبع )
بيـان مسئله و سـؤالات پـژوهش
رشد انسان در زمينه هاي رواني ، اجتماعي ، جسماني ، جنسي ، شغلي ، شناختي ، الگو ( خود ) اخلاقي و عاطفي صورت مي گيرد هر يك از زمينه ها نيازمند مهارت و توانايي مي باشد . در واقع مي توان گفت كه تكامل مراحل رشدي وابسته به مهارتهاي زندگي است . زماني كه افراد مهارت هاي زندگي اساسي را كسب نمايند در عملكرد بهينه خود پيشرفت مي كنند . آموزش مهارتهاي زندگي نقش اساسي را در بهداشت رواني ايفا مي كند و البته زماني كه در يك مقطع رشدي مناسب ارائه شود نقش برجسته تري خواهد داشت . به طور تعيين مي توان گفت كه بسياري از نوروزها و سايكوزها ناشي از نقص در رشد مهارت هاي زندگي اساسي است . در واقع آموزش مهارت هاي زندگي نقش درماني دارد . ( گتيتر ، گازدا و داردن ، 1996 مقاله )
همان گونه كه بروكز ( 1984 ) اشاره كرده است رويكرد مهارت هاي زندگي يك چهارچوب سازمان يافته اي را براي مراكز مشاوره و بهداشت رواني فراهم مي كند و يك عنصر آموزشي يكسوي و مهم براي مدارس ابتدايي و دبيرستان مي باشد .
حال با در نظر گرفتن هدف كلي اين پژوهش سئوالاتي در همين راستا مطرح مي شوند :
آيا بين افسردگي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين شكايات جسماني كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين وسواس ـ اجبار كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين حساسيت در روابط بين فردي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين اضطراب كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين پرخاشگري كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين خوبي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين افكار پارانوئيدي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين روان پريشي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
آيا بين سلامت روان كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد ؟
اهميـت و ضـرورت پـژوهش
امروزه در سراسر جهان بر اهميت بهداشت رواني تأكيد مي شود و روز به روز با انجام تحقيقات وسيع و گوناگون اهميت و نقش آن در زندگي فردي . اجتماعي آشكارتر مي گردد. به طوري كه سال 2001 ميلادي از طرف سازمان بهداشت جهاني ، تحت عنوان سال جهاني « بهداشت رواني » اعلام گرديد . سازمان مذكور در اين سال شعار « غفلت بس است ، مراقبت كنيم » را جهت آشكارتر ساختن موضوع مطرح نمود . ( سازمان بهداشت جهاني ، 2001 )
اين امر نشان دهنده آن است كه بهداشت رواني موضوعي است كه بايد در سطح جهان مورد توجه قرار گيرد يكي از دلايلي كه در اهميت اين موضوع مطرح است ، شيوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات رواني در سطح جهان است و دليل مهم ديگر آن ، اهميت و ضرورت پيشگيري از بيماري هاي رواني است مي توان گفت عمده ترين هدف بهداشت رواني پيشگيري است و از سه نوع پيشگيري كه در بهداشت رواني مطرح مي شود پيشگيري اوليه مورد توجه بيشتري قرار دارد . در پيشگيري اوليه جمعيت سالم در جامعه مورد نظر است و تمام اقداماتي كه در اين حيطي صورت مي گيرد در جهت آمادع سازي افراد و فراهم نمودن شرايط مناسب براي زندگي سالم از تماكمي جنبه هاي جسماني ، رواني ، اجتماعي مي باشد . بنابراين هدف ، افزايش آمادگي و توانايي افراد در برخورد صحيح و مناسب با رويدادهاي زندگي مي باشد .
حسيني ( 1378 ) معتقد است آموزش ، اساسي ترين روش پيشگيري اوليه است . از طرفي ديگر مهمترين و مؤثرترين دوره سني جهت آموزش پيشگيرانه ، دوره نوجواني است .
پژوهش ها نشان مي دهند كه آموزش مهارت هاي زندگي به ارتقاء بهداشت رواني كودكان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگي كمك مي كند و از اساسي ترين برنامه هاي پيشگيرانه در سطح اوليه به شمار مي رود .
سلامتي بخش اصلي يك زندگي شاد است و مدارس نقش مهمي در آگاه ساختن نوجوانان پيرامون مسائل بهداشتي و سلامتي و آموزش علوم زندگي به آنان دارد.
امروزه علي رغم ايجاد تغييرات عميق فرهنگي و تغيير در شيوه هاي زندگي ، بسياري از افراد در رويارويي با مسائل زندگي فاقد توانايي هاي لازم و اساسي هستند و همين امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشكلات زندگي روزمره و مقتضيات آن آسيب پذير ساخته است . پژوهش ها بي شمار نشان داده اند كه بسياري از مشكلات بهداشتي و اختلالات رواني ـ عاطفي ريشه هاي رواني ـ اجتماعي دارند . براي مثال ، پژوهش در زمنيه اعتياد و سوء مصرف مواد نشان داده است كه سه عامل مرتبط با سوء مصرف مواد عبارتند از : عزت نفس ضعيف ، ناتواني در بيان احساسات و فقدان مهارت هاي ارتباطي . همچنين پژوهش ها نشان داده اند كه بين خود كارآمدي ضعيف و مصرف سيگار و الكل ، سوء مصرف مواد ، رفتارهاي مخاطره آميز و ضعيف عملكرد شناختي رابطه معنا داري وجود دارد و مطالعات نشان داده اند كه ارتقاء مهارت هاي مقابله اي و توانايي هاي رواني اجتماعي در بهبود زندگي بسيار مؤثر است . توانايي هاي رواني ـ اجتماعي عبارتست از آن گروه توانايي ها كه فرد را براي مقابله مؤثر و پرداختن به كشمكش ها و موقعيت هاي زندگي ياري مي كند اين توانايي ها فرد را قادر مي سازد تا در رابطه با ساير انسان ها ، جامعه ، فرهنگ و محيط خود مثبت و سازگارانه عمل كند و سلامت رواني خود را تأمين نمايند . ( خاني ، 1380 ص 19 )
مهارتهاي زندگي در جهت ارتقاي توانايي هاي رواني ـ اجتماعي هستند و در نتيجه سلامت رواني ، جسماني و اجتماعي را تأمين مي كند . آموزش مهارتهاي زندگي فرد را قادر مي سازد تا دانش ، ارزشها و نگرش هاي خود را به تواناي هاي بالفعل تبديل كند . بدين معنا كه فرد بداند چه كاري بايد انجام دهد و چگونه آن را انجام دهد . مهارت هاي زندگي منجر به انگيزه در رفتار سالم مي شود . همچنين بر احساس فرد از خود و ديگران و همچنين ادراك ديگران از وي مؤثر است . در ضمن منجر به افزايش اعتماد به نفس مي شود بنابراين به طور كلي مي توان گفت كه منجر به افزايش سلامت روان افراد مي شود و در پيشگيري از بيماريهاي رواني و مشكلات رفتاري نقش مؤثري دارد . ( نوري و خاني ، 1377 ص 25 )
فرضيـه هـا
بين افسردگي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين شكايات جسماني كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين وسواس ـ اجبار كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين حساسيت در روابط بين فردي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين اضطراب كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين پرخاشگري كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين خوبي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بيم افكار پارانوئيدي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين روان پريشي كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
بين سلامت رواني كساني كه آموزش مهارت زندگي را ديده اند با آن هايي كه اين آموزش ها را نديده اند تفاوت وجود دارد .
تعـاريف علمي و عمليـاتي متغيرهـاي پـژوهش
تعريف علمي و عملياتي مهارتهاي زندگي
« موريس ، اي ، الياس » از دانشگاه راجرز در آمريكا و مؤلف كتاب « تصميم گيري اجتماعي و رشد مهارتهاي زندگي مفهوم عامي از مهارت هاي زندگي ارائه مي دهد . « مهارت هاي زندگي يعني ايجاد روابط بين فردي مناسب و مؤثر ، انجام مسئوليت هاي اجتماعي، انجام تصميم گيري هاي صحيح ، حل تعارض ها و كشمكش ها بدون توسط به اعمالي كه به خود يا ديگران صدمه مي زنند . ( نوري و خاني ، 1377 ص 16 )
در پژوهش حاضر منظور از مهارت هاي زندگي ، آموزش هايي است كه در اين مراكز به افراد در زمينه هاي تفكر مثبت ، تفكر خلاق ، ازدواج ، تصميم گيري ، تفكر نقاد ، اضطراب ، افسردگي داده مي شود .
تعريف علمي و عملياتي سلامت روان
فرهنگ بزرگ روانشناسي لاروس بهداشت رواني را چنين تعريف مي كند : استعداد روان براي هماهنگ ، خوشايند و مؤثر كاركردن ، در موقعيت هاي دشوار ، انعطاف پذير بودن و براي بازيابي تعادل خويش ، توانايي داشتن . ( گنجي ، 1379 ص 9 )
و يا سازمان بهداشت جهاني ( WHO ) بهداشت رواني را چنين تعريف مي كند ، بهداشت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت جاي مي گيرد و بهداشت معني توانايي كامل براي ايفاي نقش هاي اجتماعي ، رواني و جسمي ، بهداشت تنها نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست . ( گنجي 1379 ، ص 9 )
در پژوهش حاضر سلامت روان توسط پرسشنامه 90ـ Scl سنجيده مي شود پس منظور از سلامت روان نمره اي است كه آزمودني در آزمون 90ـ Scl مي گيرد.
دريافت تربيت حقي است براي فرزندان، و طبعا جهت ما تكليفي سنگين بهمراه دارد. آنها نياز دارند كه ساخته شوند و بعمل آيند، فردي مفيد بحال خود و جامعه و پيرو مكتب انديشيدهاي باشند و بديهي است كه وصول بچنين مقصدي بدون ياري پدر مادر امكانپذير نيست و آنها برآورده شدن اين خواسته و رفع اين نياز را از پدر و مادر خود طلبكارند.
بعنوان اينكه ما پدر يا مادريم تربيت فرزندان مهمترين وظيفه ماست و ما در قبال آن نزد خدا و مردم و نيز از خود طفل و وجدانمان مسوليت داريم. انجام اين مسوليت بوجهي نيكو مورد سازش عقل و سستي و سهلانگاري در آن عقوبتآور است. اينكه همه بخواهند پدر و مادر خوبي باشند جاي سخني نيست. ولي اشتباه در اين است كه برخي خوب بودن را تنها در اين امر ميبينند كه نيازهاي بدني كودكان را برآورده سازند و براي جنبههاي رواني و اخلاقي آنان ارج و بهائي قائل نيستند. از سوي ديگر اين مساله مطرح است كه خيلي از پدر و مادرها فكر نميكنند براي تعليم و تربيت فرزندانشان احتياج به آموزش و آگاهي داشته باشند. گمان دارند در امر تربيتي آگاهي ضروري نيست و يا آنچه ضروري است ميدانند و از آن اطلاع دارند. در تربيت اين مساله مطرح است كه ما ميخواهيم سرمايههاي مادي و معنوي خود را به او منتقل كنيم، از موجودي كه شديدا وابسته به غرايز است انساني ايدهآل با انديشههاي عالي فداكاري و ايثار و طالب شهادت بسازيم و اين كار هنر و معرفت لازم دارد. بهنگامي كه دستهاي ما در اين زمنيه خالي باشد چگونه از عهده انجام آن برخواهيم آمد.
تربيت چيست:
قبلا ضروري است كه بدانيم تربيت چيست و چه ضرورت و اهميتي دارد؟ داراي چه ابعاد و مسائلي است؟ براي تربيت تعريفهاي متعددي شده است از جمله آنكه گفتهاند: تربيت كوشش و تلاش آگاهانه انسان براي ايجاد تغييرات مطلوب است و بديهي است كه معني مطلوب و طرز برداشت از آن در جوامع مختلف فرق ميكند، چه بسا كه امري در جامعهاي مطلوب بحساب آيد و در جامعه ديگر نامطلوب. برخي را فني ميدانند كه در سايه آن نشو و نماي قواي انساني را در دورههاي مختلف زندگي به تناسب سن و رشد ياد ميدهند و در اين انتقال جنبههاي علمي و تجربي مورد استفاده قرار ميگيرند.
ما از طريق تربيت سعي داريم به كودك را ه تمتع از زندگي را بياوزيم، قواي جسمي و روحي او را براي وصول به كمال مطلوب مقدر بپرورانيم. تفكر و احساس و عمل انديشيده را به نسل جديد منتقل سازيم. تمدن بشري را ارزيابي، متراكم و مترقي كرده و به نسل جديد سرايت دهيم، استعدادها و قواي پنهاني طفل را آشكار كرده و بسوي اهداف مورد نظر جهت دهيم.
ضرورت و اهميت تربيت:
تربيت ضروري حيات انسان است. آنكس كه تربيت نيافته نه تنها خود را تلف خواهد كرد بلكه از لحاظ اجتماعي زيان عظيمي از او متوجه مردم نيز خواهد شد. كودك چون گياهي است كه براي رشد خود احتياج به امكانات گوناگون دارد، اگر غذا و هوا به او نرسد تباه خواهد شد. زورگويان، استعمارگران، جنايتكاران و جانيان همه زاده تربيت غلطند، بهمانگونه كه پاكان، پرهيزكاران و خادمان حقيقي جامعه از تربيت صحيح به چين موقعيتي رسيدهاند در تجمع اگر تمدن نباشد تربيت نيست.
تربيت بر اين اساس داراي اهميت و آثار فردي و اجتماعي است در جنبه فردي رشد مادي و معنوي و در جنبه اجتماعي براي ترقي، امنيت و فراغ جمع، اهميت براي نژاد كنوني اهميت زندگي و مرگ است. بهتر است آدمي خود را بجاي كودك بگذارد و يا حياتش را در جامعه اي بي بند و بار تصور كند تا از اهميت آن سردرآورد.
عاملان تربيت:
تربيت در خلاء صورت نميگيرد، در اجتماع، در محيط خانواده و بيرون و تحت شرايط و تاثير پديدههاست. آدمي، خواسته و ناخواسته تحت تاثير پدر ومادر معلم، دوستان، معاشران، فرهنگ جامعه، سينما، راديو، تلويزيون، مجلات، مردم اجتماع عوامل سياسي و اقتصادي، شرايط جوي، تغييرات آب و هوائي و .. است، آنچه مهم بنظر ميرسد اين است كه اين عوامل تا حدود امكان بايد تحت كنترل درآيند تا حاصل و ثمره تربيت نيكو و ارزنده باشد.
الف- خانواده: بنظر ما خانواده مهمترين عامل تربيت است و تنها به پدر و مادر محدود نمي شود كه البته آنها جاي خود دارند، بلكه عمو، عمه و دائي، خاله، برادر و خواهر و همه كساني كه در زير يك سقف زندگي ميكنند و يا بگونهاي با كودك در ارتباط بيشتري هستند بحساب خانواده ميآيند.
در امر خانواده مساله سازمان مهم است، اينكه پدر و مادر نسبت بهم و در قبال هم چه وظايفي را برعهده دارند و در برابر كودك چگونهاند، اينكه پدر چه كاري را در خانه برعهده ميگيرد و مادر چه كاري را؟ خود مسالهاي است كه در تربيت اثر ميگذارد . در امر تربيت نقش فرهنگي و اقتصادي خانواده سرنوشتساز است بايد ديد انديشه والدين يا سطح دانش و آگاهيشان، نوع انضباط قابل قبول براي آنها، وضع درآمد و كيفيت مصرف، در خانواده چگونه است و آنها در برابر هم و در برابر كودك چه موضعي دارند.
بايد ديدروابط پدر و مادر باهم چگونه است، وضع اخلاقيشان، كيفيت در درگيري و دعوا نزاعشان، سخناني كه مابينشان رد و بدل ميشود چگونه است. حدود تنبيه و تشويق، كيفيت بهرهمند كردن كودك از مواهب زندگي در آنان خانه به چه صورتي است. والدين چه اعتقاداتي دارند، چه فسادها و آلودگيهائي در خانه وجود دارد. اخلاق و معاشرتشان به چه صورت است.
در امر تربيت در خانواده نقش پدر مهم است و نقش مادر مهمتر، اين امر بدان خاطر است كه ميزان توقف طفل در خانه و در كنار مادر به مراتب بيشتر از پدر است، بعلاوه رابطه انس الفت و علاقه طفل نسبت به مادر بيشتر است كودك با شير مادر تغذيه شده و با طپش او انس گرفته و بخواب رفته است.
علت تاثير والدين و خانواده در امر تربيت بدان خاطر است كه اولا مدت توقف كودك در خانواده بيشتر از بيرون است، ثانيا كودك با پدر و مادر رابطه وراثتي دارد، ثانيا در خانواده قهر و مهر با هم آميخته است و محبت و انضباط توام و درهمند و درچنين صورتي حاصل تربيت ميتواند اعجاز آميز باشد.
ب – محيط: منظور از محيط در اين بحث همه عوامل و شرايطي هستند كه طفل را در جنبه مادي يا معنوي درخود شناور كرده اند. اين محيط ممكن است انساني باشد يا غير انساني. منظور از محيط انساني پدر و مادر معلم و مردمند كه بگونهاي در كودك اثر ميگذارند و اورا تحت شرايط فرهنگ و انديشه خود قرار ميدهند و غرض از محيط انساني پديده ها وشيائند كه آدمي بگونهاي از انها هم تاثير ميگيرد.
چه بسيارند خانوادههائي كه فرزندان خود را شرايط قابل قبولي مي پرورانند و افرادي پاك و صالح به بار ميآورند ولي كودك آنها در محيط خارج آلوده و فاسد ميشود و برعكس شما و نقش مدرسه و معلم و مدير و مستخدم، بخصوص نقش معاشران و همسالان كودك را ناديده نگيريد، چه بسيار رذايل و يا فضايلي كه از اين طريق به فرزندان، منتقل ميشوند بدون اينكه والدين و كودكان از اين امر آگاه باشند.
رفت و آمدها در خانوادههاي بستگان، دوستان، معاشران، شركت در مجامع و كلوپها، ورزشگاهها و تفريحگاهها، خود ميتواند سازنده و يا ويرانگر باشد و مربي بايد اين مسائل را در امر تربيت درنظر گيرد.
از سوي ديگر ما تحت تاثير ابزار و شرايط فرهنگي و سياسي جامعهايم، كتب، روزنامهها، مجلات، پوسترها، عكسها در ما اثر ميگذارند و فرزندان ما را فاسد يا صالح بارميآؤرند سينما، راديو، تلويزيون، هنر، ادبيات، هر كدام بگونهاي در اخلاق و رفتار، طرز فكر و عادات ما موثرند و ما را افرادي صالح يا طالح مي سازند.
البته آب و هوا، شرايط جوي، تغذيه، داروها، مواد شيميائي، سروصدا، محيط آرام، جنگ، صلح ترور، اختناق، فضاي باز و آزاد، پستي و بلندي، موقعيت جغرافيائي، شرايط تاريخي و … هم هر كدام عاملي هستند كه در ساختن و بعمل آوردن فرد موثرند و ضع بهمينگونه است درباره محيط كشاروزي با صنعتي، محيط سياسي يا اقتصادي واجتماعي و ….
ناسازگاري امر شايع در بين خردسالان و بزرگسالان است. براسا معيارهائي كه در دست است از هر صد كودك موجود در هر جامعهاي حدود 7 – 8 نفر آن بنحوي دچار نوعي ناسازگاري هستند و البته اين رقم در جوامع مختلف، براساس، نوع تربيتي كه فرزندان از والدين و مربيان خود اخذ ميكند و هم براسا شرايط متقضيات جامعه متفاوت ميشود.
طرز تلقي از ناسازگاي، نوع برداشتها از اين كلمه و نيز نوع موضعگيري هاي والدين و مربيان نيز در اين امر متفاوت است ولي در كل قضيه اين نكته امري مسلم است كه اولياي امور از وجود چنين حالتي در فرزندان خود احساس نگراني كرده و سعي دارند آن را بنحوي تحت كنترل درآورند.
ما نبايد در اين بحث ضمن بررسي اصل مسئله و علل و انگيزههاي آن خواهيم كوشيد راه حلهائي قابل عمل ارائه كنيم، باشد كه در طريق اصلاح كودكان و آسايش خاطر والدين گامي برداشته باشيم.
معني و مفهوم ناسازگاري:
قبلا لازم است از معني و مفهوم سازگاري سخن بميان آوريم و براي فهم آن ضروري است مفهوم سازگاري را بدانيم و در اينجا از راي و نظر روانشناسان مدد ميجوئيم.
روانشاسان پس از بررسيهائي كه در زمينه شخصيت افراد بعمل ميآورند آنها را دريكي از دو دسته زير قرار ميدهند:
بسیاری از انسان ها قادر به حل مساله و برطرف کردن ، به حداقل رساندن و یا تحمل استرس نمی باشند و معمولاً از مقابله های ناکارآمد، ناسازگار و مضری استفاده می کنند که باعث بروز استرس های بیشتری می گردد که اثرات آنها وخیم تر و عظیم تر از استرس اولیه است.
افراد افسرده نسبت به آينده ديد انعطاف پذيري ندارند. آنها احتمالاً بيشتر از افراد غير افسرده آينده خود را منفي مي بينند و به نظرشان احتمال دستيابي به تجارب خوشايند كمتر است به همين دليل افراد افسرده به جاي تلاش براي دستيابي به موفقيت هاي با ارزش در آينده تمام نيروي خود را صرف اجتناب از موقعيت هاي ناخوشايند موجود مي كنند ( ورتهايم [1] ، 1983).
افراد افسرده احساس غمگيني مي كنند چون مشكلات خود را پايدار [2] ، كلي [3] و دروني [4] تلقي مي كنند ( هايمبرگ ، ورميليا، دوج [5] ، بيگر . و پارلو 1987؛ پترسون و سليگمن ، 1987؛ رپس [6] ، پترسون ،رينمارد، ابرامسون [7] و سليگمن [8] 1982؛ سوييني [9] و همكاران 1986) :
پايداري : افراد افسرده رويدادهاي منفي زندگي شان را هميشگي و پايدار تلقي مي كنند، يعتي تغيير دادن آنها را بعيد مي دانند. افراد غير افسرده تجارب منفي را به عنوان موانع موقتي كه زياد هم طول نمي كشد در نظر مي گيرند.
كلي نگري : افراد افسرده غرق در مشكلات خود مي شوند و آنها را به همه چيز تعميم مي دهند. افراد غير افسرده مي توانند مسايل را از خود دور كنند . آنها قادرند بين رويدادهاي منفي و مثبت زندگي خود تعامل ايجاد كنند.
دروني بودن : افراد افسرده خودشان را مسئول مشكلات خود مي دانند. غير افسرده ها مسئوليـــت چيزهايــي را كه ميتوانند تغيير دهند مي پذيرند اما خود را مسئول كامل نبودن خود نمي دانند.
به نظر جروم فرانك ( 1973) يكي از بهترين كارهايي كه روان درمانگرها مي توانند براي مراجعان خود انجام دهند كمك به آنها براي غلبه بر يأس و نا اميدي شان است . در هر مقطع معيني از زمان 20-15 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهي ازنشانه هاي افسردگي رنج مي برند و حدس زده مي شو دكه حدود 75 درصد بيماران بستري در بيمارستان هاي رواني را موارد افسردگي تشكيل مي دهند ( فنل۱ 1989).
در مورد اختلال افسردگی اساسی , مطالعات کلی در ممالک مختلف انجام شده است که ميزان شيوع آن را در زنان دو برابر مردان نشان می دهد. دليل چنين اختلافی ممکن است استرسهای متفاوت , زايمان , درماندگی آموخته شده [11] واثرات هورمونی باشد ( کاپلان [12] و سادوک [13] , 1988).
افسردگی در مفهوم بالينی پنج يا بيش از پنج مورد از موارد زير را در بر می گيرد :
خلق افسرده
کاهش بارز علاقه يا احساس لذت در اکثر فعاليت ها
کاهش قابل ملاحظه وزن يا افزايش وزن
بی خوابی [14] يا پرخوابی [15]
تحريک يا کندی روانی حرکتی
خستگی يا فقدان انرژی
احساس بی ارزشی يا احساس گناه بيجا
کاهش توانایی تمرکز يا بلا تصميمی [16]
افکار تکرار شونده مرگ يا فکر خودکشی .
(DSM-IV , 1994/ به نقل از فرايدنبرگ[17] ).
مطالعات اخير در حوزه افسردگی حاکی از وجود چندين عنصر متفاوت در سبب شناسی و نشانه شناسی افسردگی است. يک عنصر شناختی فعال در سبب شناسی و نشانه شناسی افسردگی در ادبيات به نام نگرانی [18] يا افکار مزاحم منفی [19] ذکر شده است.
تعدادی از مطالعات نشان داده اند که نگرانی قوياٌ با افسردگی ارتباط دارد ( می ير [20] و همکاران 1990؛ متزگر[21]و همکاران , 1990) هنگامی که افکار منفی ناخواسته به خودآگاهی فرد می آيند فشارزا و ناراحت کننده هستند. آنها ترديدهايی در مورد ارزش خويشتن [22] , دلواپسی هايی [23] در مورد آينده يا توهماتی در مورد گذشته تشکيل می دهند. چنين افکاری حس سلامت فرد را تحليل می برند و خلق منفی را افزايش می دهند. خوشبختانه به نظر می رسد که اکثر مردم قادر هستند که چنين افکار ناخواسته ای را با افکار مطلوبتری جانشين نمايند. اما به نظر می رسد که همه افراد قادر به چنين کنترل ذهنی نيستند , به گونه ای که تعدادي از افراد برای يک دوره طولانی دچار افسردگی می شوند و افکار منفی نافذ[24] و پايداری را تجربه می کنند و ممکن است افسردگی آنها ناشی از شکست ويژه در توانايی شان برای کنترل افکار منفی باشد ( ونزولاف [25] , وگنر[26] و روپر [27], 1988). از سوی ديگر وجود افکار منفی ممکن است با توانايی فرد در ايجاد راه حل های سودمند برای حل مشکلاتش تداخل کند ( نولن – هوکسما [28] , پارکر[29] و لارسون [30] , 1994).
2-1 بيان مسأله پژوهش
افراد با وقايع تنش زای زندگی , ناکامی ها و نااميدی ها روبرو می شوند؛ بعضی افراد قادرند از تجربه های ناخوشايند زندگی استفاده کنند, در حالی که ديگران در افسردگی خود باقی می مانند؛ کسانی که خود را از افسردگی نجات می دهند واجد نوعی تفکر زیر بنایی هستند بنحویکه از تدابير و راهبردهای موثرتری سود می جویند. تعدادی از پژوهشگران عوامل مشترکی را در افرادی که به احتمال زياد افسرده می شوند و هم چنين نوع مداخله آنان در حل مسائل و مشکلات زندگيشان را شناسايی کرده اند و دريافتند که از طريق سنجش همبستگی بين پاسخ های رويارويی ترجيح داده شده افراد افسرده و مقايسه راه حل های آنان با افراد غير افسرده می توان راهبردهای مؤثر مقابله با افسردگی را شناسايی کرد.
هم چنين افرادی که مهارت مسأله گشای خوبی دارند در مقايسه با افرادی که فاقد اين مهارت هستند کمتر احتمال دارد افسرده شوند. عدم توانايی در اتخاذ تصميم يکی از مشخصات عمده افراد افسرده است اين ناتوانی را می توان نوعی بی کفايتی در استفاده از مهارت های موثر در تصميم گيری يا حل مسأله به شمار آورد .دزوريلا و گلدفريد [31])1971) حل مسأله را بعنوان فرايندی رفتاری شناختی تعريف کرده اند که می تواند انواعی از پاسخ های متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعيت های دشوار در اختيار افراد قرار دهد. بدين جهت از اهداف آموزش به مراجعان در مهارت های حل مسأله اين می باشد که يک راهبرد جهت سازگاری کلی در اختيار آنان قرار دهد.
بررسی نزو[32] و پری [33] (1989) نشان داد که حل مسأله يک رويکرد درمانی شناختی – رفتاری است که در درمان افسردگی موثر و مفيد می باشد. افراد افسرده بر اساس مدلهای شناختی دارای ساختارها وفرايندهای شناختی افسردگی زا می باشند ( مبينی 1372).
تفکر افسردگی زای بيماران , آنها را از حل مسائل باز می دارد, هدف اصلی درمان پيدا کردن راه حل هايی برای مسائل بيمار با استفاده از راهبردهای شناختی – رفتاری است نه اينکه صرفاٌ به بيمار کمک شود, دارای تفکر منطقی گردد . لذا درمان شناختی – رفتاری را می توان نوعی حل مسأله در نظر گرفت که هدف کوتاه مدت آن تسکين نشانه های افسردگی و هدف دراز مدت آن استفاده از راهبردهای حل مسائل برا ی حل مشکلات زندگی و کاهش برهه های [34] افسردگی در آينده است فنل ( 1989).
لذا با مطالعه دقيق و بررسی علمی سبک های حل مسأله در افراد افسرده و مقايسه آن با افراد غير افسرده می توان سبک های مقابله ای متفاوت را شناسايی و ارزيابی کرد , و هم چنين پی برد که فرايندهای حل مسأله در راهبردهای مقابله ای چگونه در ساخت های شناختی افسردگی نقش داشته تا درمانگران آگاهی و توانايی بيشتری در خصوص اين فرآيند , چگونگی کنترل و کاهش آن کسب نمايند.
3-1 اهميت نظری و عملی پژوهش
به لحاظ ماهيت پيچيده و تغيير يابنده جامعه ما , مردم پيوسته خود را روياروی با مشکلات متنوع می يابند . بسته به پيچيدگی موقعيت و پيامدهای اين مشکلات مقابله ها ممکن است، مهم و يا قابل توجه نباشد. انسان ها از نظر نحوه کنترل و تحمل مشکلات به رغم ميزان دشواری آن با هم متفاوتند. بسياری از مسائل را , که از نظر بالينی رفتار نابهنجار يا آشفتگی هيجانی خوانده می شود, می توان به مثابه رفتار غير کارآمد همراه با پيامدهای منفی آن از جمله اضطراب , افسردگی و ايجاد مشکلات ثانوی دانست . در اين راستا , رويکرد حل مسأله می تواند در حکم ابزار مهمی برای مواجهه با بسياری از مشکلات موقعيتی و حل آن ها مورد استفاده قرار گيرد. حل مسأله بر يک فرايند رفتاری شناختی يا آشکار دلالت دارد که: 1) پاسخ های بالقوه موثر برای موقعيت مشکل را فراهم می کند و 2) احتمال انتخاب موثرترين پاسخ را از بيان پاسخ های متعدد, افزايش می دهد.
ربط سبک حل مساله با درمان بر این فرض استوار است که سبک حل مساله نوعی تفکر زیر بنایی است که فرد در خصوص مشکلات و موقعیت های استرس زا اتخاذ می کند و ناتوانی در شناخت و ارزیابی صحیح از مشکلات موجب ناکارآمدی تلاش فرد در حل مساله بطور موثر می گردد بنحویکه پیامدهای آن در ایجاد و ابقا اختلالات عاطفی در مطالعات روان شناختی بتازگی مطرح شده است بطوریکه بوربوک ( 1995) بر لزوم بکار گیری روش های شناختی رفتاری از جمله تصمیم درمانی جهت تداوم بهبودی و کنترل افسردگی تاکید می کند.
طبق نظريه شناختی افسردگی , هسته مرکزی افسردگی اختلال شناختی است و تغييرات عاطفی و جسمی و ساير خصوصيات افسردگی نتيجه اختلالات شناختی است ( کاپلان – سادوک 2003).
اهميت عوامل شناختی در افسردگی و ساير اختلالات روانی آنقدر مهم است که بِک , ( 1976) , می گويد : شناخت های منفی در ذات افسردگی است نه علامت يا نتيجه آن . افراد افسرده خود را ناتوان و درمانده می کنند. زيرا محيط خود را ناخوشايند می يابند ، نسبت به آينده ديد انعطاف پذيری ندارند و به نظرشان احتمال دستيابی به تجارب خوشايند کمتر است ( آندرسون , 1990 ؛ پيرنسکی , هولت و گرينبرگ , 1987) . افراد افسرده چون مشکلات خود را پايدار [35] , کلی [36] و درونی [37] تلقی می کنند به جای تلاش برای دستيابی به موفقيت در حل مسائل تمام نيروی خود را صرف اجتناب از موقعيت های ناخوشايند موجود می کنند( کلينکه , ترجمه : محمد خانی , 1382) . طبق آمار سازمان بهداشت جهانی ( 2001) افسردگی تک قطبی سومين رتبه را بين کل بيماری ها دارد, به طوريکه پيش از 150 ميليون نفر از مردم دنيا در هر برهه از زمان از افسردگی رنج می برند و حدود يک ميليون خودکشی موفق هر سال در جهان وجود دارد. شيوع افسردگی اساسی در جمعيت به طور کل بين 3 تا 10 درصد است و در افرادی که دچار بيماری های مزمن هستند اين ميزان بيشتر است ( امين اسماعيلی , 1383) . سنگينی بار اقتصادی اين بيماری بر جامعه و خانواده ها وکاهش کارآيی و ناتوانی در تحصيل و شغل يابی و حفظ شغل برای افراد مبتلا به افسردگی , ضرورت انجام پژوهش های متعددی را در اين زمينه می طلبد به خصوص در جامعه ما به دليل ويژگی های خاص هم چون جمعيت جوان و تحصيل کرده , مشکلات اشتغال , مهاجرت و پی آمدهای آن , تغييرات سريع فرهنگی همراه با رشد روز افزون آسيب هايی مانند :اعتياد , طلاق ,فرار جوانان از خانه ، ترک تحصیل رفتارهای پر خطر و غير ايمن و ديگر آسيب های روانی , اجتماعی که وجود دارند.
شواهد علمی پژوهشگران بين سبک حل مسأله با درماندگی و سطح استرس ارتباط پيوسته ای يافته اند که پيش بينی کننده خودکشی در دانشجويان دانشگاه است. هم چنين نتايج دو مطالعه سبک حل مسأله کسيدی و لانگ ( 196) شواهدی را فراهم ساخت مبنی بر اینکه سبک حل مسأله متغير بسيار مهمی در تفسير بيماری روانی و درک فرايند استرس است.
اين پژوهش به منظور استفاده ازنظریه ها و يافته ها منتج از مطالعات پژوهشگران تلاش دارد مدل های نظری و کاربردی سبک های حل مسأله را در ميان دانشجويان کشور بررسی نموده و احتمالاً موجب توسعه و گسترش آن شود و دراين راستا نسبت به رفع نقايص يا پيشنهاد وجهی بدیل کمک کننده باشد.
4-1 اهداف پژوهش
توانايی های روانی – اجتماعی فرد را قادر می سازد تا در ارتباط با ساير انسان ها , جامعه , فرهنگ و محيط خود مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت روانی خود را تأمين کند .
نظريه های آسيب شناسی روانی افسردگی بيشتر بر محتوای[38] شناخته و باورها و نگرش ها متمرکز بوده اند و کمتر به فرم[39] شناخت در افسردگی و ديگر اختلالات بالينی توجه کرده اند از اين لحاظ نظريات دقيق و مبسوطی را ارائه کرده اند (اليس , 1962 , بک 1967) . به لحاظ اينکه حل مسأله فرايندی شناختی – رفتاری است که به واسطه آن فرد راه های موثر سازگاری با موقعيت های مشکل زا را کشف می کند. يکی از اهداف اين پژوهش بررسی سبک های مقابله ای دانشجویان در مقابل مشکلات و مسائل است. از طرف ديگر بر اساس مدل های شناختی چنين فرض می شود که شناخت افراد افسرده دارای عناصری منفی است که از ساختارها و فرايندهای شناختی , افسردگی زا ناشی می شوند. و اصطلاح آسيب پذيری شناختی[40] جهت توصيف شيوه تفکری به کار می رود که بعضی افراد را بيشتر در معرض واکنش نشان دادن به محيطشان با رفتار خلق افسرده می کند ( بلک بورن و اسمايت , 1985) .
بررسی نزو ( 1986) نشان داد که حل مسأله درمانی موجب کاهش افسردگی و هم زمان با افزايش اعتماد و توانايی فر د در حل مشکلات واتخاذ يک جهت يابی کنترل درونی می شود. هم چنين فنل ( 1989) رفتار درمانی شناختی را نوعی حل مسأله در نظر گرفت و بيان کرد ، مراجعان با تعدادی مشکل و از آن جمله خود افسردگی به درمانگر مراجعه می کنند , تفکرافسردگی زا آنها را از حل مشکلاتشان باز می دارد. بنابراين پرداختن به افکار خودآيند [41] منفی وسيله ای است برای رسيدن به هدف و نه خود هدف ، هدف درمان عبارت از پيدا کردن راه حل هايی برای مسائل بيمار با استفاده از راهبردهای شناختی – رفتاری و بررسی شيوه های حل مساله راهی جهت دست يابی به ساخت های شناختی افراد افسرده می باشد .
افراد در همه مراحل زندگی خود می بایستی نسبت به تصمیم های موثر برای حل مشکلات زندگی که مبتنی بر ارزیابی های صحیح از مسائل باشد اقدام نمایند؛ و جوانان در خطیر ترین مراحل زندگی خود قرار دارند لذا ؛ فهم و آگاهی در نحوه به کار گيری عوامل سبک حل مساله دانشجویان افسرده از اهداف اين پژوهش قرار گرفته است تا قابليت در توضيح رابطه فرايند و ارزيابی استرس و چگونگی پاسخ بيماران افسرده به مشکلات توسعه يابد. اين امر احتمالاً می تواند درمانگران را قادر سازد تا در توصيف و تصحيح شيوه های روش حل مسأله و تصميم گيری افراد افسرده مطابق روش نظريه تصميم درمانی و الگوی حل مسأله دزرويلا و گلد فريد (1994) موفق تر عمل بنمايند.
سئوال ها و فرضیه های پژوهش
این پژوهش با توجه به شواهد و مطالعاتی که مورد بررسی قرار می دهد، با بیان طیفی از یافته های نظری و تجربی ارزشمند پژوهشگران درباره نحوه مقابله افراد با مشکلات و با تاکید بر اهداف پژوهش ، تلاش خود را بر پاسخ دادن به پرسش های ذیل معطوف نموده است.
سئوال های پژوهش
الف – آیا دانشجویان افسرده سبک متفاوتی در حل مساله دارند؟
ب – آیا عامل جنسیت در سبک حل مساله دانشجویان افسرده دخالت دارد؟
فرضیه های اصلی پژوهش
1 – سبک حل مساله دانشجویان افسرده متفاوت از دانشجویان بهنجار است .
2 – سبک حل مساله دانشجویان دختر افسرده متفاوت از دانشجویان پسر افسرده است.
فرضیه های فرعی
1 – احساس درماندگی دانشجویان افسرده در حل مساله بیشتر از دانشجویان بهنجار است.
2 – منبع کنترل دانشجویان افسرده درحل مساله متفاوت از دانشجویان بهنجار است.
3 – اعتماد بنفس دانشجویان افسرده در حل مساله کمتر از دانشجویان بهنجار است.
4 – تنوع و تعدد راه حل های دانشجویان افسرده در حل مساله کمتر از دانشجویان بهنجار است.
5 – سبک گرایش – اجتناب دانشجویان افسرده در حل مساله متفاوت از دانشجویان بهنجار است.
6-1 متغیرهای پژوهش
پژوهش حاضر به بررسی سبک حل مساله دانشجویان افسرده و بهنجار دانشگاه علوم پزشکی تهران می پردازد. بنابراین متغیرهای پژوهش عبارتند از :
متغیر مستقل : افسردگی
متغیر مستقل دوم : جنس
متغیر وابسته : سبک حل مساله
متغیر کنترل : سن
7-1 تعریف متغیرها و اصطلاحات
تعریف نظری و عملیاتی افسردگی:
انجمن روانپزشکی امریکا ( 1994) اظهار می دارد که افراد دچار افسردگی بالینی به مدت 2 هفته یا بیشتر علایم زیر را تجربه می کنند:
- تغییر در اشتها: آنها یا کم اشتها می شوند و وزن از دست می دهند یا برعکس.
- بی خوابی یا خوابی بیش از حدمعمول .
- کاهش انرژی و احساس خستگی .
- از دست دادن علاقه و احساس لذت نسبت به فعالیت های لذتبخش گذشته .
- احساس بی ارزشی ، خود سرزنشی یا گناه زیاد .
- کاهش توانایی تفکر یا تمرکز.
در این پژوهش ، افسردگی افزون بر نشانه های بالینی آن عبارت خواهد بود از میزان نمره یا کمیتی است که دانشجو از پاسخ هایش به آزمون 21 سوالی افسردگی بک ، ( 18 ≤ نمره بک ) کسب می کند که شاخص عددی برای اندازه گیری میزان و شدت افسردگی آزمودنی خواهد بود.
تعریف نظری و عملیاتی افسردگي
بهنجار عبارت است از عدم ابتلاء به اختلالات روانی بر اساس سابقه اخذ شده از پرسشنامه های اطلاعات کلی و نمره آزمون (9 ≥ نمره بک ) شاخص عددی برای بهنجار بودن آزمودنی قرار گرفته است.
تعاریف نظری و عملیاتی سبک حل مساله
سبک حل مساله وسیله ای مفید برای مقابله با مشکلات موقعیتی است و بصورت فرایندی رفتاری تعریف شده است که بصورت رفتاری یا شناختی انواع پاسخ های بالقوه موثر به موقعیت مشکل آفرین را ارائه می کند واحتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از میان این راه حل های مختلف افرایش می دهد ( هاگا و همکاران 1995) .
حل مساله فرایندی شناختی – رفتار ی است که افراد بواسطه آن راهبردهای موثر برای مقابله با موقعیت مساله زا را در زندگی ، شناسایی و کشف می کنند ( کسیدی و لانگ ، 1996) . سبک حل مساله ، فرایندی شناختی – رفتاری است که فرد برای شناسایی و کشف موثر راه های سازگاری با موقعیت های دشواری که در جریان زندگی روزمره با آنها روبرو می شود ، به کار می برد. بر اساس این تعریف، حل مساله یک فرایند سازگاری هوشیارانه ، منطقی و هدفمند است که می تواند ، توانمندی های شخص را برای برخورد موثر با دامنه گسترده ای از موقعیت های پرفشار روانی به کار گیرد( دزوریلا و نزو ، 1982) .
شیوه حل مساله فرایندی رفتاری است ، خواه آشکار باشد و خواه شناختی ، که 1) انواع پاسخ های بالقوه موثر به موقعیت شکل آفرین را ارائه می کند و 2) احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از میان این راه حل ها افزایش می دهد ( دیویسون و گلدفرید ، 1976).
تعریف عملیاتی سبک حل مساله : میزان نمره یا کمیتی که دانشجواز پاسخ هایش به مقیاس حل مساله کسیدی و لانگ کسب می کند که شاخص عددی برای اندازه گیری سبک های کارآمد و ناکارآمد و اجتنابی آزمودنی خواهد بود.
\پاور پوینت مقایسه سبک های دلبستگی 16اسلاید همراه با فایل ورد
مقایسه سبک های دلبستگی
این تحقق در قالب یک فایل پاورپوینت و فایل ورد با توضیح کامل هست
دلبستگی چیست؟
در ابتدا باید بگوییم که جان بالبی (Bowlby) را به عنوان نخستین کسی که نظریه دلبستگی را مطرح کرده است باید بشناسیم وی معتقد بود که دلبسگی پیوند عاطفی عمیقی است که با افراد خاصی در زندگی داریم که باعث می شود وقتی با آنها تعامل می کنیم لذت ببریم و در موقع استرس از زندگی با آنها احساس آرامش کنیم.
جان بولبی نظزیه پرداز کردار شناختی دلبستگی معتقد است: دلبستگی، پیوند عاطفی بچه به مراقبت است که به تکامل و بقاء او کمک می کند.
دلبستگی دارای چهار حالت یا سبک می باشد؟
دلبستگی ایمن :
این کودکان والدین را تکیه گاه امن می دانند، در صورت غیبت والد گریه می کنند وقتی بر می گردد به دنبال ارتباط و تماس با او هستند، گریه کاهش می یاد، ثبات در این دلبستگی بیشتر از بقیه است.
دوری جو:
زمانی که والدین حضور دارند به آنها بی اعتنا هستند، اگر ترک شوند معمولا ناراحت نمی شوند واکنش ها به افراد غریبه و والدین چندان تفاوتی ندارد بعد از حضور والدین از آنها استقبال نمی کنند یا کند عمل می کنند.
مقاوم:
قبل از جدای به دنبال نزدیکی به والد هستند وقتی او را ترک می کنند ناراحت شده و پس از برگشتن والد عصبانی شده و رفتار خسمانه نشان می دهند و هول میدهند یا کتک می زنند و تعدادی از این کودکان به آسانی آرام نمی شوند.
آشفته سر درگم:
این حالت بیشترین ناامنی را دارد. هنگام پیوستن مجدد به والد رفتار سردرگم و متضاد نشان می دهد ممکن است از والد روی گردانند یا با افسردگی و بهت زده به او نگاه کنند، بعد از آرام شدن دوباره گریه می کنند و گاهی حرکات عجیب و غریب نشان می دهند.
دلبستگی در افراد عادی
دلبستگی زمانی شروع می شود که مراقب به علائم حاکی از دلبستگی و ناراحتی نوزاد پاسخ دهد.
کودکان یا افراد عادی:
افرادی یا کودکانی که دلبستگی امن دارند در برخی حوضه ها بیشتر رشد می کنند.
آرامش هیجانی بیشتری دارند و احساساتشان را بهتر بروز می دادند و سازگاری اجتماعی بیشتری دارند.(مثلا مشهورتراند و تعامل اجتماعی بیشتری دارند.)
پیشرفت تحصیلی و تسلط تکلیفی و کارای شناختی بیشتری دارند.
فایل ورد بهداشت روانی (دکتر حمزه گنجی)خلاصه ازص1تا70
آسیب کودک و نوجوان
بهداشت روانی (دکتر حمزه گنجی)
تهیه و تنظیم: کبری رضایی
فایل ورد که به ص.رت زیپ شده هست با14صفحه
تعریف و موضوع مطالعه ی بهداشت روانی
روانشناسی لاروی بهداشت روانی را چنین تعریف می کند:استعداد روان برای هماهنگ،خوشایند و موثر کارکردن،برای موقعیت های دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود،توانایی داشتن)
سازمان بهداشتی روان نیز این تعریف را ارائه می کند: بهداشت روانی در درون مفهموم کلی بهداشت جای می گیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمی؛ بهداشت تنها نبودن بیماری نیست.
شخی که بتواند با محیط خود خوب سازگار شود، از نظر بهداشت روانی بهنجار است و توانایی حل تعارض های خود با دنیای بیرون و درون را دارد.
بهداشت روانی و بیماری روانی
زمانی که می گوییم از نظر جسمی کاملا سالم هستیم ینی هیچ ناراحتی احساس نمی کنیم، سلامت جسمی یعنی حالت مقابل بیماری جسمی.
بهداشت روانی یعنی نداشتن بیماری روانی، کسی از نظر روانی هیچ نوع ناراحتی را احساس نمی کند در حالت بهداشت روانی کامل خواهد بود
اینجا می توان سوالی مطرح کرد که: اگر بیمار روانی نباشیم، واقعا بهداشت روانی یا سلامت روانی خواهیم داشت.
این سوال آسانی است که اگر پاسخ آن مثبت باشد در این صورت سلامت جسمی خوب و نبود ناراحتی را درنظر گرفتند.
اما با خوب اندیشیدن و ارزشیابی دوباره می توان دریافت که زندگی بدون تعارضات و رنج ها و ناکامی ها مفهومی ندارد مفهوم بیماری روانی به ارزشیابی هایی وابسته است که زندگی اجتماعی در اختیار ما قرار می دهد بنابراین معلوم نیست که بهداشت روانی واقعا نبودن بیماری روانی باشد مانند انحراف های نوجوانان که اقتضای سن شان است و دختران نوجوان با شیوه ی لباس پوشیدن و کلام شان با خانواده و گاهی اجتماع به مخالفت بر می خیزند.
والدین باید صبورانه و با احتیاط با نوجوانان شان برخود کنند زیرا این تعارضات بخشی از مراحل رشدی آنها است.
بهداشت روانی و بهنجاری
کسی که بهداشت روانی خوبی دارد، معمولا بهنجار در نظر گرفته می شود.معانی کلمه بهنجار:
معنی اول مطابقت با هنجار است،یعنی قبول رفتارهای استاندارد.بهنجار کسی است که طبق انتظارات اجتماع رفتارکند.(مثال رفتار نوجوانان)
معنی دوم مفهوم میانگین.میانگین یک شاخص آماری است که مقابل به مرکز یا حد وسط را نشان می دهد بنابراین فردی بهنجار است که رفتار او به رفتار اکثر مردم نزدیک باشد.
معادل دانستن بهداشت روانی با میانگین به خاطر عدم پویای و تحرک مورد انتظار قرار گرفته است این مفهموم، بهداشت روانی را ایستا فرض می کند در حالی که در وجود انسان هرچیزی تحرک دارد تغیر می کند مثل رمان ها که تخیلی هستند و از واقعیت،هنجار و میانگین انحراف دارد اما اثر یک دیوانه نیست.بنابراین وقتی هنجار ها را تفسیر می کنیم باید ریشه هنجار ها را بدانیم.
هنجار یعنی قاعده ای که رفتار مورد قبول در یک گروه را تعیین می کند مثلا در دوره ای ارتباط
سیاسی با کشورهای دیگر بهنجار بوده و در دوره ای دیگر جرم محصوب می شود.
تعریف سه قسمتی انجمن بهداشت روانی کانادا از بهداشت روانی:
نگرش های مربوط به خود:1- تسلط به هیجانهای خود2- آگاهی از ضعف های خود3- رضایت از خوشی های خود
نگرهای مربوط به دیگران: 1-علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی2- احساس تعلق به یک گروه
3- احساس مسئو.لیت در مقابل محیط انسانی و مادی
نگرش های مربوط به زندگی:1- پذیرش مسئولیت ها2- ذوق توسعه امکانات و علایق خود3- توانایی اخذ تصمیمات شخص4- ذوق خوب کارکردن
تعریف بهداشت روانی براساس مکاتب مختلف بهداشت روانی:
مکتب زیست:
مکنب زیست گرایی در مطالعه ی رفتار انسان، بیشترین اهمیت را بافت ها و اعضای بدن قائل می شود این مکتب اساس روان پزشکی را تشکیل می دهد،بهداشت رواني زماني وجود خواهد داشت كه بافتها و اندامهاي بدن به طور سالم كار كند . هر نوع اختلال در دستگاه عصبي و در فرآيندهاي شيميايي بدن، اختلال رواني را به همراه خواهد آورد .
مکتب روانکاوی:
روان کاوی مانند زیست گرایی، بر مفهوم تعادل بین ساخت ها، تشخیص و درمان استوار است.
روانكاوي معتقد است، شخصيت انسان از سه عنصر تشكيل ميشود. نهاد(پیر.ی از اصل کسب لذت)،من(تابع اصل واقعیت)، من برتر(تابع اصل آرمانی و کمال جویی)...............
تفاوت جنسیتی در حسادت: (عدم) تاثیر دیدگاه نظری پژوهشگر
این فایل به صورت zip شده هست در قالب یک فایل ورد 14 صفحه ی ترجمه فارسی و همراه با فایل زبان اصلی آن.
چکیده:
در این مطالعه، گروهی از محققان از دیدگاه های نظری مختلف بررسی می کنند که آیا تفاوت جنسی در حسادت تاثیر دارد.با استفاده از آزمایش mate value واستفاداز آیتم های انتخاب اجباری نمونه هایی به دست آوردیم که در ادامه توضیح داده خواهد شد.
با توجه به تئوری تفاوت های جنس تکامل یافته در حسادت، زنان برای تضمین سرمایه گذاری های روی پدرانشان، پاسخ حسادت آنها به خیانت های احساسی را افزایش داد، و در حالی که عدم اطمینان پدران فشارهای انتخابی که به وجود آورد مردان را به خیانت های جنسی متمایل کرد.
با توجه به این که زنان در پاسخ به خیانت های عاطفی (نسبت به مردان) بیشتر حسادت می کنند و مردان در پاسخ به خیانت جنسی (نسبت به زنان) حسادت بیشتری دارند، به عنوان " اثر تفاوت جنسیتی در حسادت" شناخته شده است. (Edlund & Sagarin، 2017).
بیشتر اهداف این مقاله روشی است که توسط(Sheets& Wolfe,2001) مورد استفاده قرار گرفته است، که از شرکت کنندگان خواسته شد تا خیانت را تصور کنند و به سوالاتی که از فرمت انتخاب اجباری استفاده می کرد پاسخ دهند و رویکرد ادلند، هیدر، شارر، فری، و Sagarin (2006).
ترجمه مقاله مدل یادگیری عمیق(Deep Learning Is Effective for Classifying Normal versus Age-Related Macular Degeneration Optical Coherence Tomography Im
یادگیری عمیق موثر برای طبقه بندی عادی در مقابل مربوط به سن دژنراسیون ماکولا نوری انسجام توموگرافی تصاویر
این فایل zip در قالب یک فایل ورد(20ص) و پی دی اف که ترجمه و متن زبان اصلی مقاله است.
سیسیلیا S. لی ، MD، داگ M. Baughman ، BS، هارون Y. لی ، MD، MSCI ،
هدف:
ظهور سوابق پزشکی الکترونیکی (EMR ها) با پایگاه داده های بزرگ تصویربرداری الکترونیکی همراه با پیشرفت در شبکه های عصبی عمیق با یادگیری ماشین یک فرصت منحصر به فرد برای رسیدن به نقاط عطف در تجزیه و تحلیل تصویر خودکار فراهم کرده است. انسجام نوری توموگرافی (اکتبر) از رایج ترین روش تصویربرداری در چشم پزشکی است و نشان دهنده یک مجموعه داده متراکم و غنی زمانی که با برچسب مشتق شده از EMR ترکیب شده است. ما به دنبال برای تعیین اینکه آیا یادگیری عمیق می تواند مورد استفاده برای تشخیص تصاویر طبیعی اکتبر از تصاویر از بیماران مبتلا به دژنراسیون ماکولا وابسته به سن (AMD).
طرحEMR: و اکتبر مطالعه پایگاه داده است.
موضوع: بیماران عادی و AMD که تحت ماکولا اکتبر
مواد و روش ها:
تهیه خودکار از یک پایگاه داده اکتبر انجام شده و مربوط به نقطه پایان بالینی از EMRمی باشد. اسکن نوری توموگرافی انسجام ماکولا توسط هایدلبرگ Spectralis به دست آمده، و هر اسکن اکتبر به EMRR نقطه پایان بالینی استخراج شده از (EPIC)حماسه در ارتباط بود.11 تصویر مرکزی از هر اسکن اکتبر از 2 گروه بیماران انتخاب شدند : نرمال و AMD . اعتبار متقاطع با استفاده از یک زیر مجموعه تصادفی از بیماران انجام شد. گیرنده عامل (ROCC) منحنی مشخصه سطح مستقل تصویر، سطح اکتبر ماکولا، و سطح بیمار ساخته شد.
اندازه گیری وزن: سطح زیر منحنی ROC.
نتایج:
استخراج اخیر 2.6 میلیون تصاویر اکتبر به نقاط داده های بالینی مرتبط از EMR، 52 690 تصاویر اکتبر ماکولا نرمال و 48 312 تصاویر AMD ماکولا اکتبر انتخاب شدند. شبکه های عصبی عمیق به دسته بندی تصاویر به صورت عادی و یا AMD آموزش دیده بود. در سطح تصویر، ما یک سطح زیر منحنی ROC از 92.78٪ با دقت 87.63٪ به دست آورد. در سطح ماکولا، ما یک منطقه زیر منحنی ROC از 93.83٪ با دقت 88.98٪ به دست آورد. در سطح بیمار، ما یک سطح زیر منحنی ROC از 97.45٪ با دقت 93.45٪ به دست آورد. حساسیت و ویژگی قله با قطع بهینه 92.64٪ و 93.69٪ بود.
نتیجه گیری:
روش یادگیری عمیق به دقت بالا و به عنوان یک تکنیک طبقه بندی تصویر جدید موثر است. این یافته ها دارای پیامدهای مهم در استفاده از اکتبر در غربالگری خودکار و توسعه از ابزارهای تشخیص به کمک کامپیوتر در آینده است.
چشم پزشکی شبکیه چشم 2017،6-1-2016توسط آکادمی چشم آمریکا. این مقاله با دسترسی آزاد و تحت مجوزCC BY-NC-ND است.
انسجام نوری توموگرافی (اکتبر) تبدیل شده است بیشتر مورد استفاده روش تصویربرداری در چشم پزشکی، با 4،390،000، 4.93 میلیون و 5.35 میلیون OCTs در سال 2012، 2013، و 2014، به ترتیب انجام، در جمعیت ایالات متحده مدیکر( یک برنامه ملی بیمه اجتماعی است که توسط دولت فدرال ایالات متحده آمریکا از ۱۹۶۵ مدیریت میشود ) است. 1 از آنجا که توسعه آن در سال 1991، 2 افزایش 700 برابر در استفاده اکتبر برای تشخیص وابسته به سن دژنراسیون ماکولا (AMD) بین سال های 2002 و 2009. گزارش شد 3 علاوه بر این، از زمان توسعه عوامل ضد رگ زایی، اکتبر یک ابزار حیاتی مناسب برای ارزیابی شبکیه پایه قبل از شروع درمان و نظارت بر اثر درمانی آن است. 4؛ 5 این افزایش در استفاده از اکتبر، حاصل تصاویر ذخیره شده در پایگاه داده های بزرگ الکترونیکی برجسته زمان و تلاش روزافزون صرف شده توسط ارائه دهندگان تفسیر تصاویر است.
یافته های کلیدی اکتبر در AMD، شامل دروزن(Drusen)، تغییرات رنگدانه اپیتلیوم شبکیه، و زیر شبکیه و مایع intraretinal است، 4 سهم برخی ویژگی های مشترک اکتبر که کاملا متفاوت از شبکیه چشم طبیعی هستند. 6 شناسایی صحیح این ویژگی اجازه می دهد تا برای مدیریت دقیق نئوواسکوالر AMD و هدایت تصمیم گیری که آیا درمان با عوامل داخل فاکتور رشد اندوتلیال ضد عروقی باید داده شود یا نه. 7؛ 8؛ 9 به کمک تشخیص کامپیوتر (CAD) به طور بالقوه این اجازه را برای شناسایی کارآمد تر از تصاویر اکتبر پاتولوژیک و کارگردانی توجه پزشک به مناطق مورد علاقه بر روی تصاویر اکتبر را می دهد.
مفهوم CAD است جدید نیست و در رادیولوژی کاربرد دارد، یک زمینه که در آن افزایش تقاضا از مطالعات تصویربرداری را آغاز کرده است، به پیشی گرفتن ظرفیت تمرین رادیولوژیست اعمال می شود. 10 تعدادی از سیستم های CAD توسط اداره غذا و داروی آمریکا برای تشخیص ضایعه و تجزیه و تحلیل حجمی در ماموگرافی، رادیوگرافی قفسه سینه و سی تی اسکن قفسه سینه تایید شده است،. 11
تجزیه و تحلیل تصویر سنتی مورد نیاز توسعه دستی ماتریس کانولوشن برای تشخیص لبه و استخراج ویژگی به یک تصویر اعمال می شود. علاوه بر این، کار قبلی در اکتبر طبقه بندی تصویر از بیماری است در روش های یادگیری ماشین مانند تجزیه و تحلیل مولفه، پشتیبانی ماشین بردار، و جنگل های تصادفی متکی بود. 12؛ 13؛ 14 با این حال، به تازگی یک گام انقلابی به جلو در روش های یادگیری ماشین با ظهور یادگیری عمیق، که در آن یک شبکه عصبی بسیاری از لایه ها آموزش دیده است به منظور توسعه این ماتریس کانولوشن صرفا داده های آموزشی بوده است. 15 به طور خاص، توسعه لایه های شبکه های عصبی کانولوشن مجاز برای دستاوردهای قابل توجهی در توانایی برای طبقه بندی تصاویر و تشخیص اشیاء در یک تصویر است. 16؛ 17؛ 18 در چشم پزشکی، یادگیری عمیق شده است به تازگی در ظرفیت محدودی برای تشخیص خودکار از رتینوپاتی دیابتی از عکس فوندوس، perimetryy بصری زمینه در بیماران مبتلا به گلوکوم، درجه بندی آب مروارید هسته ای، و تقسیم بندی از microvasculature فووآ، هر کدام با یافته های اولیه امیدوار اعمال می شود. 19؛ 20؛ 21؛ 22
اگر چه یادگیری عمیق انقلابی در زمینه از بینایی کامپیوتر، نرم افزار آن است که معمولا به دلیل عدم از مجموعه آموزش های بزرگ محدود شده است. اغلب چند ده هزار نفر از نمونه های مورد نیاز قبل از یادگیری عمیق می تواند به طور موثر استفاده شود. با استفاده روزافزون از اکتبر به عنوان یک روش تصویربرداری در چشم پزشکی همراه با استفاده از داده های بالینی ساختار مدون در پرونده پزشکی الکترونیکی (EMR)، ما به دنبال پیوند 2 مجموعه عظیمی از داده با هم به عنوان یک مجموعه آموزشی استفاده برای توسعه یک الگوریتم یادگیری عمیق به تشخیص AMD از تصاویر عادی اکتبر هستیم.
فروشگاه فایل کیا؛
منبع جامع انواع فایل...
چنانچه فایل مد نظرشما در بین فایل های بارگذاری شده در سایت موجود نبود،می توانید از طریق دایرکت پیج اینستاگرام@kiyafile.ir سفارش دهید.